دنیای بازیهای ویدیویی پر از داستانها، شخصیتها و جهانهای خارقالعادهای است که میلیونها نفر را در سراسر جهان مجذوب خود کردهاند. طبیعی است که صنعت سینما نیز به این گنجینه غنی توجه نشان دهد و سعی کند جادوی این بازیها را به پرده نقرهای منتقل کند. با این حال، تاریخچه اقتباس سینمایی از بازیهای ویدیویی مسیری پر فراز و نشیب بوده است. بسیاری از تلاشهای اولیه با انتقادات تند و شکست تجاری مواجه شدند و اصطلاح “نفرین فیلمهای بازی ویدیویی” را بر سر زبانها انداختند. چالش اصلی در تبدیل یک رسانه تعاملی و پویا مانند بازی به یک رسانه منفعل مانند فیلم نهفته است؛ چگونه میتوان جوهره گیمپلی، انتخابهای بازیکن و غوطهوری عمیق را به تجربهای سینمایی ترجمه کرد؟
با وجود این چالشها، در سالهای اخیر شاهد تغییر مسیر بودهایم. فیلمسازان و استودیوها با درک بهتر منبع اقتباس و احترام بیشتر به طرفداران، آثاری تولید کردهاند که نه تنها از نظر تجاری موفق بودهاند، بلکه توانستهاند نظر مثبت منتقدان و گیمرها را نیز جلب کنند. موفقیت فیلمهایی مانند سری سونیک خارپشت (Sonic the Hedgehog) یا انیمیشن فیلم برادران سوپر ماریو (The Super Mario Bros. Movie) و سریالهای تحسینشدهای چون آخرین بازمانده از ما (The Last of Us) نشان میدهد که اقتباس وفادارانه و هوشمندانه از بازیها ممکن و حتی پررونق است.
در این مطلب، نگاهی میاندازیم به 9 فیلم برجسته که بر اساس بازیهای ویدیویی ساخته شدهاند. این لیست شامل آثاری از ژانرها و دورههای مختلف است، از کلاسیکهای کالت گرفته تا بلاکباسترهای مدرن، و نشاندهنده تنوع و تکامل اقتباسهای سینمایی از دنیای بازیهاست. این فیلمها هر کدام به نوعی تلاش کردهاند تا پلی بین دنیای گیمرها و سینمادوستان بزنند و تجربهای سرگرمکننده ارائه دهند.
فهرست مطلب
سونیک خارپشت (Sonic the Hedgehog – 2020)
- بازی مبنا: سری بازیهای محبوب و قدیمی سونیک خارپشت (Sonic the Hedgehog) شرکت سگا (Sega) که از اوایل دهه ۹۰ میلادی با سرعت مافوق صوت خود دل میلیونها گیمر را ربود. این بازیها پلتفرمرهای سریعی هستند که بر جمعآوری حلقهها و شکست دادن دکتر رباتنیک شرور تمرکز دارند.
- خلاصه داستان: فیلم ماجرای سونیک (با صداپیشگی بن شوارتز – Ben Schwartz)، جوجهتیغی آبیرنگ و فوقالعاده سریع از سیارهای دیگر را دنبال میکند که به زمین پناه آورده است. او با کلانتر شهر کوچکی به نام تام واچوفسکی (جیمز مارسدن – James Marsden) دوست میشود و با هم تلاش میکنند تا جلوی دانشمند دیوانه، دکتر رباتنیک (جیم کری – Jim Carrey)، را بگیرند که قصد دارد از قدرت سونیک برای تسخیر جهان استفاده کند.
- رویکرد اقتباس: پس از واکنش منفی طرفداران به طراحی اولیه شخصیت سونیک در تریلر اول، استودیو پارامونت (Paramount Pictures) تصمیم بیسابقهای گرفت و طراحی را کاملاً اصلاح کرد تا به ظاهر کلاسیک سونیک وفادارتر باشد. این اقدام نشاندهنده احترام به طرفداران بود. فیلمنامه ترکیبی از عناصر آشنای بازی (حلقهها، سرعت سونیک، دکتر رباتنیک) با داستانی جدید و شخصیتهای انسانی است. لحن فیلم کمدی-ماجراجویی و خانوادگی است و به خوبی سرعت و انرژی سونیک را به تصویر میکشد.
کارآگاه پیکاچو (Pokémon Detective Pikachu – 2019)
- بازی مبنا: این فیلم مستقیماً از بازی ویدیویی به همین نام (Detective Pikachu) برای کنسول نینتندو ۳دیاس (Nintendo 3DS) اقتباس شده است، که خود اسپینآفی متفاوت از دنیای اصلی پوکمون (Pokémon) بود. در این بازی، پیکاچو به جای مبارزه، به حل معما میپردازد و میتواند صحبت کند (فقط با شخصیت اصلی).
- خلاصه داستان: تیم گودمن (جاستیس اسمیت – Justice Smith) پسر جوانی است که به دنبال پدر گمشدهاش، هری، میگردد. او در شهر رایم سیتی (Ryme City)، جایی که انسانها و پوکمونها در کنار هم زندگی میکنند، با یک پیکاچو (با صداپیشگی رایان رینولدز – Ryan Reynolds) برخورد میکند که برخلاف دیگر پوکمونها، میتواند با تیم صحبت کند. این دو با هم متحد میشوند تا راز ناپدید شدن هری و توطئهای بزرگتر را کشف کنند.
- رویکرد اقتباس: فیلم به جای تمرکز بر مبارزات پوکمونها (که هسته اصلی بازیهای سری اصلی است)، بر جنبه معمایی و جهانسازی رایم سیتی تمرکز میکند. بزرگترین جذابیت فیلم، دیدن پوکمونهای مختلف است که به صورت واقعگرایانه (با استفاده از CGI) در کنار انسانها زندگی میکنند. انتخاب رایان رینولدز برای صداپیشگی پیکاچو با شوخطبعی خاصش، برگ برنده فیلم بود و شخصیتی متفاوت و جذاب از پیکاچو ارائه داد.
وارکرفت (Warcraft – 2016)
- بازی مبنا: این فیلم بر اساس دنیای عظیم و پرطرفدار وارکرفت (Warcraft)، بهخصوص بازی استراتژی همزمان وارکرفت: ارکها و انسانها (Warcraft: Orcs & Humans) و تا حدودی بازی نقشآفرینی آنلاین چندنفره عظیم جهان وارکرفت (World of Warcraft) از شرکت بلیزارد انترتینمنت (Blizzard Entertainment) ساخته شده است.
- خلاصه داستان: فیلم داستان اولین برخورد بین انسانها و ارکها را روایت میکند. سرزمین ارکها، درائنور (Draenor)، در حال نابودی است و گولدان (Gul’dan)، جنگسالار قدرتمند ارک، با استفاده از جادوی تاریک فل (Fel)، دروازهای به دنیای آزروث (Azeroth) باز میکند تا مردمش را به سرزمینی جدید هدایت کند. در مقابل، قهرمانان انسانها مانند آندوین لوتار (Anduin Lothar – با بازی تراویس فیمل – Travis Fimmel) و پادشاه لین رین (Llane Wrynn – با بازی دامینیک کوپر – Dominic Cooper) باید از قلمرو خود در برابر هجوم ارکها دفاع کنند. در این میان، دوروتان (Durotan)، رئیس یکی از قبایل ارک که مخالف گولدان است، به دنبال راهی صلحآمیزتر میگردد.
مورتال کامبت (Mortal Kombat – 1995)
- بازی مبنا: بر اساس سری بازیهای مبارزهای خشن و بسیار محبوب مورتال کامبت (Mortal Kombat) که در اوایل دهه ۹۰ با گرافیک واقعگرایانه (برای زمان خود) و حرکات پایانی خشن معروف به فیتالیتی (Fatality) سروصدای زیادی به پا کرد.
- خلاصه داستان: سه مبارز زمینی – لیو کانگ (Liu Kang – با بازی رابین شو – Robin Shou)، جانی کیج (Johnny Cage – با بازی لیندن اشبی – Linden Ashby) و سونیا بلید (Sonya Blade – با بازی بریجیت ویلسون – Bridgette Wilson) – توسط خدای تندر، ریدن (Raiden – با بازی کریستوفر لمبرت – Christopher Lambert)، انتخاب میشوند تا در تورنمنتی مرگبار به نام مورتال کامبت شرکت کنند. آنها باید با جنگجویان بُعد دیگری به نام آوتورلد (Outworld)، به رهبری جادوگر شرور شنگ سونگ (Shang Tsung – با بازی کری-هیرویوکی تاگاوا – Cary-Hiroyuki Tagawa)، مبارزه کنند تا از تسخیر زمین جلوگیری کنند.
- پذیرش و میراث: مورتال کامبت (۱۹۹۵) با استقبال نسبتاً خوبی از سوی تماشاگران مواجه شد و به موفقیت تجاری دست یافت (۴۷٪ منتقدین و ۵۸٪ مخاطبان در راتن تومیتوز). این فیلم هنوز هم توسط بسیاری از طرفداران به عنوان یکی از بهترین و وفادارترین اقتباسهای سینمایی از بازیهای ویدیویی در دوران خود شناخته میشود. موسیقی متن فیلم نیز بسیار محبوب شد. موفقیت آن منجر به ساخت دنبالهای ضعیف (Mortal Kombat: Annihilation – 1997) و در نهایت بازسازی مجدد فرنچایز در سال ۲۰۲۱ شد.
رزیدنت ایول (Resident Evil – 2002)
- بازی مبنا: اولین فیلم از یک فرنچایز سینمایی طولانی، بر اساس سری بازیهای ترس و بقای بسیار موفق رزیدنت ایول (Resident Evil) شرکت کپکام (Capcom) که با زامبیها، معماها و فضاسازی دلهرهآور خود شناخته میشود.
- خلاصه داستان: آلیس (Alice – با بازی میلا یوویچ – Milla Jovovich)، زنی که حافظهاش را از دست داده، در یک عمارت مرموز بیدار میشود. او به همراه گروهی از کماندوهای شرکت آمبرلا (Umbrella Corporation) وارد تأسیسات زیرزمینی مخفی به نام هایو (The Hive) میشوند. هوش مصنوعی مرکزی هایو سرکش شده و ویروس تی (T-Virus) را آزاد کرده که کارکنان را به زامبیهای گوشتخوار تبدیل کرده است. آلیس و تیمش باید راهی برای فرار پیدا کنند و جلوی گسترش ویروس را بگیرند.
- رویکرد اقتباس: فیلم به کارگردانی پل دبلیو. اس. اندرسون (Paul W. S. Anderson) (که بعدها با میلا یوویچ ازدواج کرد)، به جای اقتباس مستقیم داستان یکی از بازیها، یک خط داستانی و شخصیت اصلی جدید (آلیس) را معرفی کرد، اما عناصر کلیدی بازی مانند شرکت آمبرلا، ویروس تی، زامبیها، سگهای زامبی و موجودات جهشیافته (مانند Licker) را حفظ کرد. تمرکز فیلم بیشتر بر اکشن و هیجان بود تا ترس و بقای آرام بازیها.
لارا کرافت: مهاجم مقبره (Lara Croft: Tomb Raider – 2001)
- بازی مبنا: بر اساس سری بازیهای اکشن-ماجراجویی بسیار محبوب توم ریدر (Tomb Raider) که شخصیت نمادین لارا کرافت (Lara Croft)، باستانشناس ماجراجو و ثروتمند بریتانیایی را به دنیا معرفی کرد. بازیها ترکیبی از اکتشاف مقبرهها، حل معما و مبارزه هستند.
- خلاصه داستان: لارا کرافت (آنجلینا جولی – Angelina Jolie) متوجه میشود که پدر گمشدهاش (جان وویت – Jon Voight، پدر واقعی جولی) سرنخی از یک شیء باستانی قدرتمند به نام “مثلث نور” (Triangle of Light) را برای او باقی گذاشته است. این شیء که قدرت کنترل زمان را دارد، توسط فرقهای مرموز به نام ایلومیناتی (Illuminati) به رهبری منفرد پاول (Manfred Powell – با بازی ایان گلن – Iain Glen) نیز دنبال میشود. لارا باید قبل از آنها تکههای مثلث را پیدا کرده و از وقوع فاجعه جلوگیری کند.
- رویکرد اقتباس: فیلم به کارگردانی سایمون وست (Simon West) تلاش کرد تا ماجراجوییهای جهانی، معماهای باستانی و اکشنهای آکروباتیک بازیها را بازسازی کند. انتخاب آنجلینا جولی برای نقش لارا کرافت بسیار هوشمندانه بود؛ او از نظر ظاهری و فیزیکی شباهت زیادی به شخصیت بازی داشت و توانست کاریزما و سرسختی لارا را به خوبی به تصویر بکشد.
شاهزاده ایران: شنهای زمان (Prince of Persia: The Sands of Time – 2010)
- بازی مبنا: اقتباسی از بازی اکشن-ماجراجویی تحسینشده شاهزاده ایران: شنهای زمان (Prince of Persia: The Sands of Time – 2003) از شرکت یوبیسافت (Ubisoft) که خود بازسازی مدرنی از سری کلاسیک شاهزاده ایران بود و با مکانیکهای پارکور و کنترل زمان نوآورانهاش شناخته میشود.
- خلاصه داستان: داستان در ایران باستان رخ میدهد. دستان (Dastan – با بازی جیک جیلنهال – Jake Gyllenhaal)، شاهزادهای جوان و یتیم که توسط پادشاه به فرزندی قبول شده، به همراه برادرانش به شهر مقدس آلموت حمله میکند. او خنجری اسرارآمیز به دست میآورد که حاوی شنهای زمان است و به صاحبش قدرت بازگرداندن زمان را میدهد. پس از متهم شدن به قتل پادشاه، دستان به همراه شاهدخت آلموت، تهمینه (Tamina – با بازی جما آرترتون – Gemma Arterton)، فرار میکند تا بیگناهی خود را ثابت کرده و از سوءاستفاده از قدرت شنهای زمان جلوگیری کند.
- رویکرد اقتباس: فیلم با بودجه کلان و تهیهکنندگی جری بروکهایمر (Jerry Bruckheimer) ساخته شد و تلاش کرد تا حس و حال ماجراجویانه، اکشنهای پارکور و عناصر فانتزی بازی را به تصویر بکشد. فیلم از نظر بصری چشمگیر است و لوکیشنهای مراکش به خوبی فضای ایران باستان را تداعی میکنند. جیک جیلنهال برای نقش دستان تمرینات فیزیکی زیادی انجام داد تا حرکات پارکور را اجرا کند.
سایلنت هیل (Silent Hill – 2006)
- بازی مبنا: بر اساس سری بازیهای ترس و بقای روانشناختی سایلنت هیل (Silent Hill) شرکت کونامی (Konami) که به خاطر فضای سنگین، مهآلود، طراحی موجودات کابوسوار و داستانهای عمیق و نمادینش شهرت دارد.
- خلاصه داستان: رز داسیلوا (Rose Da Silva – با بازی رادا میچل – Radha Mitchell) نگران رفتارهای عجیب و خوابگردیهای دخترخواندهاش، شارون (Sharon)، است که مدام نام شهر “سایلنت هیل” را تکرار میکند. رز برخلاف میل همسرش (شان بین – Sean Bean)، شارون را به شهر متروکه سایلنت هیل در ویرجینیای غربی میبرد، به این امید که درمانی برای او پیدا کند. پس از یک تصادف، رز در شهر مهآلود بیدار میشود و متوجه میشود شارون گم شده است. او در جستجوی دخترش با موجودات هولناک و تاریخ تاریک و فرقهای شهر روبرو میشود.
- پذیرش و میراث: سایلنت هیل نقدهای متفاوتی از منتقدان دریافت کرد (۳۲٪ در راتن تومیتوز)، اما بسیاری از طرفداران بازی و منتقدان ژانر ترسناک، آن را به خاطر وفاداری بصری و اتمسفریک به منبع اقتباس ستودند. فیلم از نظر تجاری نیز موفق بود. برخی منتقدان داستان فیلم را گیجکننده و طولانی دانستند، اما توانایی فیلم در خلق ترس روانشناختی و تصاویر کابوسوار مورد تحسین قرار گرفت. یک دنباله به نام سایلنت هیل: مکاشفه (Silent Hill: Revelation – 2012) نیز ساخته شد که موفقیت کمتری داشت.
آنچارتد (Uncharted – 2022)
- بازی مبنا: بر اساس سری بازیهای اکشن-ماجراجویی بسیار محبوب آنچارتد (Uncharted) از استودیوی ناتی داگ (Naughty Dog) برای کنسولهای پلیاستیشن (PlayStation)، که داستانهای نیتن دریک (Nathan Drake)، جوینده گنج خوشمشرب و ماجراجو را دنبال میکند. بازیها به خاطر شخصیتپردازی قوی، داستان سینمایی، سکانسهای اکشن نفسگیر و گرافیک خیرهکننده شهرت دارند.
- خلاصه داستان: فیلم به نوعی پیشدرآمدی بر ماجراهای نیتن دریک در بازیهاست و نسخه جوانتری از او (تام هالند – Tom Holland) را نشان میدهد که به عنوان متصدی بار کار میکند و خردهدزدی هم میکند. او توسط ویکتور “سالی” سالیوان (Victor “Sully” Sullivan – با بازی مارک والبرگ – Mark Wahlberg)، یک جوینده گنج باتجربه، استخدام میشود تا به او در یافتن گنج گمشده ماژلان کمک کند. آنها همچنین سرنخهایی درباره برادر گمشده نیتن، سم (Sam)، پیدا میکنند و با رقبای خطرناکی (آنتونیو باندراس – Antonio Banderas و تاتی گابریل – Tati Gabrielle) روبرو میشوند.
- رویکرد اقتباس: فیلم به جای اقتباس مستقیم یکی از بازیها، داستانی جدید با الهام از لحظات و عناصر مختلف سری بازیها خلق کرده است. تمرکز بر رابطه استاد-شاگردی بین نیتن جوان و سالی و نمایش چگونگی تبدیل شدن نیتن به ماجراجویی که در بازیها میشناسیم، قرار دارد. فیلم تلاش میکند سکانسهای اکشن بزرگ و پازلهای ماجراجویانه بازیها را بازسازی کند، مانند سکانس معروف هواپیما از آنچارتد ۳.
منبع: ScreenRant