دنیای سینمایی مارول (Marvel Cinematic Universe – MCU) همواره در حال گسترش است و با معرفی شخصیتها و تیمهای جدید، طرفداران را غافلگیر میکند. یکی از مورد انتظارترین گروههایی که قرار است به طور رسمی وارد این دنیا شود، تیمی است که در ابتدا با نام تاندربولتز (Thunderbolts) شناخته شده و بعدها توسط چهره مرموز، ولنتینا آلگرا د فونتن (Valentina Allegra de Fontaine)، به عنوان تجسم جدیدی از انتقامجویان (Avengers) به عموم معرفی میشود. این تیم متشکل از افرادی با تواناییهای خارقالعاده یا ویژگیهای خاص است که هر یک گذشتهای پرفراز و نشیب و اغلب تاریک دارند.
هدف این مقاله، معرفی عمیقتر اعضای این گروه و بررسی پیشینه و تواناییهای آنهاست، بدون آنکه وارد جزئیات داستانی و اتفاقات فیلم آینده “تاندربولتز*” شویم. تمرکز ما بر این خواهد بود که بدانیم این شخصیتها چه کسانی هستند و چه مسیری را تا رسیدن به این نقطه طی کردهاند.
فهرست مطلب
معمار تیم: ولنتینا آلگرا د فونتن (Valentina Allegra de Fontaine)
پیش از پرداختن به تکتک اعضا، لازم است به شخصیتی اشاره کنیم که به نظر میرسد معمار و گردآورنده اصلی این تیم است: کنتس ولنتینا آلگرا د فونتن. او شخصیتی مرموز با ارتباطات گسترده در سایههاست که به نظر میرسد برنامههای بزرگی در سر دارد. د فونتن با شناسایی افراد دارای پتانسیل – چه آنهایی که به دنبال رستگاری هستند، چه آنهایی که مهارتهایشان در جای دیگری قابل استفاده نیست – در حال تشکیل نیرویی است که میتواند اهداف او را، هرچه که باشند، پیش ببرد. او با ارائه تجهیزات جدید و وعدههایی مبهم، این افراد را به خدمت خود درآورده است. در متن ارائه شده، اشاره شده که او به طور مخفیانه برای توسعه “عصر جدیدی از محافظت” کار میکرده و پس از وقایعی خاص، این تیم را به عنوان “انتقامجویان جدید” به مردم معرفی میکند، هرچند این معرفی با واکنشهای متفاوتی از سوی عموم مواجه میشود.
اعضای گروه تاندربولتها / انتقامجویان جدید:
در ادامه به معرفی ویژگیها و پیشینه شخصیتهایی میپردازیم که طبق اطلاعات، هسته اصلی این تیم را تشکیل میدهند:
یلنا بلووا / بلک ویدو (Yelena Belova / Black Widow)
- نام : یلنا بلووا
- پیشینه: یلنا بلووا یکی از فارغالتحصیلان برنامه بیرحمانه “اتاق قرمز” (Red Room) است، همان برنامهای که ناتاشا رومانوف (Natasha Romanoff) را نیز پرورش داد. او در سال ۱۹۹۲ به عنوان بخشی از یک مأموریت مخفی در مونت ورنون، اوهایو، به همراه ملینا وستوکوف (Melina Vostokoff) و الکسی شوستاکوف (Alexei Shostakov)، نقش دختر خانواده پوششی آنها را ایفا کرد. پس از موفقیت مأموریت، یلنا به اتاق قرمز برده شد و تحت کنترل ذهنی قرار گرفت تا اینکه در سال ۲۰۱۶ با استفاده از “غبار قرمز” (Red Dust) آزاد شد. او پس از آزادی، دوباره با خواهرخواندهاش، ناتاشا رومانوف، ارتباط برقرار کرد و به همراه والدین خواندهشان، در نابودی آکادمی اتاق قرمز و کشتن ژنرال دریکوف (Dreykov) نقش اساسی داشت. پس از این وقایع، یلنا به سفر در سراسر جهان پرداخت تا دیگر بیوههای سیاه باقیمانده را آزاد کند، تا اینکه قربانی بشکن تانوس (Thanos) شد. پس از بازگشتش در سال ۲۰۲۳ طی رویداد “بلیپ” (Blip)، او از مرگ ناتاشا باخبر شد که این موضوع او را به شدت ویران کرد. مدتی بعد، او با ولنتینا آلگرا د فونتن ملاقات کرد. د فونتن، با سوءاستفاده از غم یلنا، او را مأمور کشتن کلینت بارتون (Clint Barton) کرد، با این ادعای دروغین که بارتون مسئول مرگ ناتاشا بوده است. یلنا که متقاعد شده بود بارتون خواهرش را کشته، این مأموریت را پذیرفت، اما در نهایت پس از رویارویی با بارتون و پی بردن به حقیقت، با او به صلح رسید و راه خود را در پیش گرفت.
- تواناییها و ویژگیها: یلنا یک جاسوس و قاتل فوقالعاده ماهر است که تمامی آموزشهای یک بیوه سیاه را دیده است. او در مبارزات تن به تن، استفاده از انواع سلاحها، نفوذ، و عملیات مخفی تبحر بالایی دارد. شخصیت او ترکیبی از سرسختی، وفاداری (بهخصوص به خاطره ناتاشا) و طنزی تلخ است. او به دنبال یافتن جایگاه خود در دنیایی است که خواهرش دیگر در آن حضور ندارد.
جاناتان اف. “جان” واکر / یو.اس. ایجنت (Jonathan F. “John” Walker / U.S. Agent)
- نام : جان واکر / یو.اس. ایجنت
- پیشینه: جان واکر یک کاپیتان سابق بسیار پرافتخار هنگ ۷۵ تکاوران ارتش ایالات متحده است که در افغانستان خدمت کرده است. در سال ۲۰۲۴، او به عنوان جانشین استیو راجرز (Steve Rogers) و دومین کاپیتان آمریکا (Captain America) انتخاب شد. در طول درگیری با گروه “فلگ اسمشرها” (Flag Smashers)، واکر پس از آزاد شدن هلموت زیمو (Helmut Zemo) توسط باکی بارنز (Bucky Barnes) و سم ویلسون (Sam Wilson)، با آنها دچار اختلاف شد. پس از یک تلاش ناموفق برای دستگیری رهبر فلگ اسمشرها، کارلی مورگنتا (Karli Morgenthau)، واکر به یک ویال از سرم ابرسرباز (Super Soldier Serum) دست یافت و آن را به خود تزریق کرد. این سرم، بیثباتی روانی او را که از قبل نیز با آن دست و پنجه نرم میکرد، تشدید نمود. این وضعیت زمانی به اوج خود رسید که در درگیری با فلگ اسمشرها، همکار و دوست نزدیکش، لمار هاسکینز (Lemar Hoskins) با نام بتلاستار (Battlestar)، کشته شد. واکر در اقدامی انتقامجویانه و در مقابل چشمان مردم، یکی از اعضای فلگ اسمشرها را به طرز وحشیانهای به قتل رساند. پس از این حادثه و نبرد با بارنز و ویلسون بر سر سپر کاپیتان آمریکا، عنوان کاپیتان آمریکا از واکر سلب شد. او که قسم خورده بود از مورگنتا انتقام بگیرد، در نهایت توانست انتخاب درستی انجام دهد و در جریان حمله به شورای جهانی بازگردانی (GRC)، به جای انتقام، جان اعضای شورا را نجات داد. پس از این وقایع، واکر با ولنتینا آلگرا د فونتن ملاقات کرد، کسی که او را با نام جدید “یو.اس. ایجنت” و لباسی جدید، دوباره به خدمت گرفت.
- تواناییها و ویژگیها: جان واکر به لطف سرم ابرسرباز، دارای قدرت، سرعت، استقامت و واکنشهای ابرانسانی است. او یک سرباز بسیار ماهر و آموزشدیده با تجربه رزمی بالا است. با این حال، شخصیت او با مسائلی چون خشم، احساس عدم کفایت (بهخصوص در مقایسه با استیو راجرز) و تمایل به اثبات خود دست به گریبان است. سپر جدید او نیز نمادی از هویت جدید و پیچیدهاش میباشد.
ایوا استار / گوست (Ava Starr / Ghost)
- نام : ایوا استار / گوست
- پیشینه: ایوا استار دختر کاترین و الایهاس استار، محققان قلمرو کوانتومی (Quantum Realm) بود. در پی یک حادثه با نمونه اولیه تونل کوانتومی پدرش (که پس از اختلاف با هنک پیم – Hank Pym ساخته بود)، ایوا در معرض مقادیر زیادی انرژی مولکولی قرار گرفت. این حادثه منجر به مرگ والدینش و ایجاد وضعیتی به نام “عدم تعادل مولکولی” (molecular disequilibrium) در او شد که باعث درد شدید و تغییر مداوم بدنش بین حالتهای ملموس و ناملموس میگردید. شیلد (S.H.I.E.L.D.) پس از اطلاع از حادثه، دانشمندی به نام بیل فاستر (Bill Foster) را برای تحقیق فرستاد و فاستر به مرور زمان ایوا را به فرزندی پذیرفت. شیلد لباسی مهندسی کرد که به ایوا اجازه میداد تواناییهایش را کنترل کند. با وعده درمان وضعیتش، ایوا مأموریتهای عملیات ویژه برای شیلد را با نام “گوست” انجام میداد. در سال ۲۰۱۸، ایوا با مرد مورچهای (Ant-Man) و زنبورک (Wasp) درگیر شد، زمانی که تلاش کرد آزمایشگاه سیار هنک پیم را برای استخراج انرژی از قلمرو کوانتومی و درمان خود، به قیمت جان جنت ون داین (Janet van Dyne)، بدزدد. با این حال، پس از نجات جنت، او توانست با استفاده از ذرات شفابخش کوانتومی، وضعیت ایوا را تثبیت کند. پس از آن، ایوا و فاستر پنهان شدند. بعدها، او توسط د فونتن پیدا شد و برای انجام مأموریتهای مختلف با استفاده از تواناییهای منحصربهفردش و با پشتیبانی یک لباس جدید، به خدمت گرفته شد.
- تواناییها و ویژگیها: گوست قادر به نامرئی شدن و عبور از اجسام جامد (فازینگ – Phasing) است. این توانایی او را به یک نفوذگر و مبارز بسیار خطرناک تبدیل میکند. وضعیت او همچنان نیازمند مدیریت است و درد ناشی از آن، بخش مهمی از شخصیت و انگیزههای او را شکل داده است. او شخصیتی تراژیک دارد که در ابتدا برای بقا میجنگید.
الکسی شوستاکوف / رد گاردین (Alexei Shostakov / Red Guardian)
- نام : الکسی شوستاکوف / رد گاردین
- پیشینه: الکسی شوستاکوف در اتحاد جماهیر شوروی به دنیا آمد و سرانجام به نیروهای مسلح شوروی پیوست. او به عنوان اولین دریافتکننده بازسازی سرم ابرسرباز توسط شوروی انتخاب شد و به ابرسربازی معروف به “رد گاردین” تبدیل گشت. شوستاکوف با دریکوف آشنا شد و در سال ۱۹۹۲ مأموریت یافت تا به موسسه نورث نفوذ کند. او به همراه بیوههای سیاه، ملینا وستوکوف، یلنا بلووا و ناتاشا رومانوف، در مونت ورنون، اوهایو، به عنوان یک خانواده پوششی مستقر شدند. پس از سه سال، مأموریت با موفقیت به پایان رسید. با این حال، به جای اینکه مانند یک قهرمان با او رفتار شود، دریکوف دستور حبس شوستاکوف را در زندان “دایره هفتم” (Seventh Circle Prison) صادر کرد. او تا سال ۲۰۱۶ در آنجا زندانی بود، تا اینکه دختران خواندهاش او را برای کمک به نابودی اتاق قرمز آزاد کردند.
- تواناییها و ویژگیها: رد گاردین همتای روسی کاپیتان آمریکا است و از قدرت، استقامت و دوام ابرانسانی برخوردار است. او مبارزی باتجربه با شخصیتی پرشور و گاهی کمدی است که عمیقاً به “خانواده” خود اهمیت میدهد، حتی اگر این خانواده ساختگی باشد. او همچنان خود را یک قهرمان بزرگ میداند، هرچند دوران اوجش گذشته است.
جیمز بیوکنن “باکی” بارنز / سرباز زمستان (James Buchanan “Bucky” Barnes / Winter Soldier)
- نام : باکی بارنز / سرباز زمستان
- پیشینه: باکی بارنز دوست دوران کودکی استیو راجرز بود و در طول جنگ جهانی دوم به ارتش ایالات متحده پیوست. او سرانجام توسط آرنیم زولا (Arnim Zola) دستگیر و تحت آزمایش قرار گرفت و تواناییهای ابرسربازی به دست آورد. بارنز توسط راجرز (که حالا کاپیتان آمریکا بود) آزاد شد و با هم گروه “کماندوهای زوزهکش” (Howling Commandos) را تشکیل دادند و در طول جنگ به افسانههای زنده تبدیل شدند. در سال ۱۹۴۵، هنگام دستگیری آرنیم زولا، بارنز از قطار سقوط کرد و تصور میشد مرده است. با این حال، بارنز زنده ماند و توسط هایدرا (HYDRA) دستگیر شد. پس از سالها شستشوی مغزی و شکنجه، آنها بارنز را به یک قاتل زبده به نام “سرباز زمستان” تبدیل کردند. برای دههها، بارنز مجبور بود از دستورات هایدرا اطاعت کند تا اینکه در سال ۲۰۱۴، نیک فیوری (Nick Fury) و راجرز توطئهای را در ردههای شیلد کشف کردند و راجرز هویت بارنز را شناسایی کرد. با نابودی هایدرا، بارنز به مدت دو سال پنهان شد تا اینکه هلموت زیمو او را برای بمبگذاری در مرکز بینالمللی وین مقصر جلوه داد و جنگ داخلی انتقامجویان (Avengers Civil War) را آغاز کرد. راجرز، بارنز و متحدانشان با مرد آهنی (Iron Man) و گروهش جنگیدند و موفق شدند به واکاندا (Wakanda) فرار کنند. در آنجا، بارنز سرانجام طعم آرامش را چشید و با کمک شوری (Shuri) و آیو (Ayo)، بر شستشوی مغزی خود غلبه کرد. آرامش او با جنگ بینهایت (Infinity War) که با مرگ بارنز در بشکن تانوس به پایان رسید، قطع شد. پس از رستاخیزش در سال ۲۰۲۳، او به انتقامجویان در طول نبرد زمین (Battle of Earth) کمک کرد. ماهها بعد، در حالی که تلاش میکرد اعمال خود به عنوان سرباز زمستان را جبران کند، با اکراه با سم ویلسون همکاری کرد تا فلگ اسمشرها را دستگیر و به خشونت سیاسی آنها پایان دهد و در نهایت به ویلسون کمک کرد تا ردای کاپیتان آمریکا را بپذیرد.
- تواناییها و ویژگیها: باکی بارنز یک ابرسرباز با قدرت، سرعت، استقامت و مهارتهای رزمی فوقالعاده است. بازوی فلزی او قدرت و تطبیقپذیری بیشتری به او میبخشد. او یک تکتیرانداز و قاتل بسیار ماهر است. شخصیت او در طول سالها تکامل یافته و از یک ماشین کشتار بیرحم به فردی در جستجوی رستگاری و صلح درونی تبدیل شده است. زخمهای روحی گذشته همچنان بر او سنگینی میکند.
آنتونیا دریکوف / تسکمستر (Antonia Dreykov / Taskmaster)
- نام : آنتونیا دریکوف / تسکمستر
- پیشینه: آنتونیا دختر ژنرال دریکوف، رئیس اتاق قرمز بود. تصور میشد که او در کودکی در حادثهای که ناتاشا رومانوف برای کشتن دریکوف ترتیب داده بود، کشته شده است. اما او زنده مانده و توسط پدرش به یک سلاح زنده تبدیل شده بود: تسکمستر. او با استفاده از فناوری پیشرفته، قادر به تقلید بینقص سبکهای مبارزه هر کسی بود که مشاهده میکرد. پس از نابودی اتاق قرمز و مرگ پدرش، آنتونیا از کنترل ذهنی آزاد شد و توانست زندگی خودش را داشته باشد. او که تنها راه زندگیاش را به عنوان یک قاتل بسیار آموزشدیده میشناخت، با ولنتینا آلگرا د فونتن مواجه شد. د فونتن او را برای کار در سازمان O.X.E. به عنوان یک قاتل استخدام کرد و لباس جدیدی در اختیارش قرار داد.
- تواناییها و ویژگیها: توانایی اصلی تسکمستر “رفلکسهای تصویری” (Photographic Reflexes) است. او میتواند فوراً هر حرکت فیزیکی را که میبیند، از جمله سبکهای مبارزه پیچیده، کپی و اجرا کند. این او را به یک مبارز بسیار خطرناک و غیرقابل پیشبینی تبدیل میکند. لباس او مجهز به فناوریهایی است که به او امکان تقلید سلاحها و تجهیزات دیگران (مانند سپر کاپیتان آمریکا، پنجههای پلنگ سیاه و تیر و کمان هاوکآی) را نیز میدهد.
باب رینولدز / سنتری (Bob Reynolds / Sentry)
- نام : باب رینولدز / سنتری
- پیشینه: اطلاعات زیادی در مورد گذشته باب رینولدز یا چگونگی به دست آوردن قدرتهایش در دنیای سینمایی مارول، پیش از وقایع فیلم “تاندربولتز”، به طور رسمی منتشر نشده است. متن اشاره میکند که یلنا بلووا از طریق فایلهایی که از یک والت (Vault) به سرقت برده، متوجه میشود که او بخشی از “پروژه سنتری” (Project Sentry) بوده است. ولنتینا آلگرا د فونتن او را به عنوان سنتری با لباسی طلایی معرفی میکند و توضیح میدهد که سنتری از تمام انتقامجویان روی هم قدرتمندتر است. همچنین اشاره شده که رینولدز در تیم باقی میماند اما به دلیل خطر آزاد شدن “وید” (Void)، به عنوان سنتری عملیات نمیکند.
- تواناییها و ویژگیها: بر اساس توضیحات د فونتن، سنتری دارای قدرتهای فوقالعاده عظیمی است که او را از قدرتمندترین قهرمانان شناختهشده نیز قویتر میسازد. جزئیات دقیق این قدرتها هنوز مشخص نیست، اما به نظر میرسد با خطری بزرگ به نام “وید” مرتبط باشد که احتمالاً جنبه تاریک یا کنترلنشده قدرت اوست. این دوگانگی و قدرت غیرقابل تصور، او را به یکی از مرموزترین و بالقوه خطرناکترین اعضای تیم تبدیل میکند.
جمعبندی:
تیم تاندربولتز (یا آنطور که ولنتینا آلگرا د فونتن ترجیح میدهد، “انتقامجویان جدید”) مجموعهای از شخصیتهای پیچیده با گذشتههای اغلب دردناک و تواناییهای مرگبار است. هر یک از این افراد مسیر پر فراز و نشیبی را طی کردهاند، از برنامههای دولتی و سازمانهای مخفی گرفته تا تراژدیهای شخصی و جستجوی هویت. اینکه چگونه این افراد با انگیزههای متفاوت و اغلب متضاد، تحت هدایت د فونتن در کنار یکدیگر قرار میگیرند و چه سرنوشتی در انتظار آنهاست، موضوعی است که در آینده مشخص خواهد شد. اما آنچه مسلم است، پتانسیل این گروه برای ایجاد تغییرات بزرگ – چه خوب و چه بد – در دنیای سینمایی مارول است. آنها تیمی از ضدقهرمانان، قاتلان سابق، سربازان رانده شده و موجودات قدرتمند هستند که هر کدام باری از گذشته را به دوش میکشند و حالا فرصتی (یا شاید اجباری) برای کار گروهی پیدا کردهاند.