همه چیز‌ درباره سارومان در دنیا ارباب حلقه‌ ها (Saruman)

در دنیای وسیع و پر از جزئیات «ارباب حلقه‌ها» (The Lord of the Rings) اثر جی. آر. آر. تالکین (J. R. R. Tolkien)، شخصیت‌های کمی به اندازه سارومان سفید (Saruman the White) پیچیده و تراژیک هستند. او که زمانی رهبر جادوگران و نماد خرد و امید بود، در نهایت به مسیری تاریک کشیده شد و به یکی از بزرگترین خائنان سرزمین میانه تبدیل گشت. داستان سارومان، هشداری است درباره اینکه چگونه غرور، حسادت و عطش قدرت می‌تواند بزرگترین ذهن‌ها را نیز به تباهی بکشاند. در این مطلب جامع، به بررسی کامل زندگی، قدرت‌ها، خیانت و سرنوشت نهایی سارومان می‌پردازیم.

سرآغاز: کورومو، مایای قدرتمند

داستان سارومان از دوران باستان و در سرزمین مقدس والینور (Valinor) آغاز می‌شود. او در اصل یک مایا (Maia) به نام کورومو (Curumo) بود، روحی قدرتمند که در خدمت آئوله آهنگر (Aulë the Smith)، یکی از والارها (Valar)، قرار داشت. مایارها موجوداتی فرشته‌گونه با قدرت‌های عظیم بودند که برای کمک به والار در شکل‌دهی به جهان آفریده شده بودند. کورومو از همان ابتدا به دلیل مهارت، دانش عمیق و افکار زیرکانه‌اش شناخته می‌شد. او در هنر ساخت و صنعتگری استادی بی‌بدیل بود و همین ویژگی‌ها، او را به سائورون (Sauron)، دیگر مایای آئوله که بعدها به ارباب تاریکی تبدیل شد، شبیه می‌کرد. هر دو به نظم و کنترل علاقه‌مند بودند، اما این علاقه در نهایت آن‌ها را به مسیرهای متفاوتی کشاند.

در دورانی دیگر، پیش از عصر سوم، کورومو با نام تاریندور (Tarindor) یکی از پنج نگهبانی بود که برای محافظت از الف‌های تازه بیدار شده در برابر فرستادگان ملکور (Melkor) فرستاده شد. این نشان می‌دهد که او از ابتدا دارای جایگاه و مسئولیت والایی بوده است.

عصر سوم: ورود به سرزمین میانه و رهبری شورای سفید

همه چیز‌ درباره سارومان در دنیا ارباب حلقه‌ ها (Saruman)

پس از شکست سائورون در نبرد آخرین اتحاد الف‌ها و انسان‌ها در پایان عصر دوم، والار شورایی تشکیل دادند. اگرچه سائورون شکست خورده بود، اما روح او نابود نشده بود و خطر بازگشتش همچنان وجود داشت. والار تصمیم گرفتند پنج فرستاده از میان مایار را به سرزمین میانه بفرستند تا به مردمان آزاد در برابر تهدید سائورون یاری رسانند. این فرستادگان که ایستاری (Istari) یا جادوگران نامیده می‌شدند، باید قدرت اصلی خود را کنار می‌گذاشتند و در جسمی انسانی ظاهر می‌شدند تا نتوانند با قدرت و ترس بر مردمان آزاد تسلط یابند.

کورومو داوطلبانه این مأموریت را پذیرفت و به عنوان اولین و قدرتمندترین ایستاری، رهبر این گروه شد. دیگر اعضای گروه عبارت بودند از اولورین (Olórin) که بعدها به گندالف (Gandalf) معروف شد، آیوندیل (Aiwendil) یا راداگاست (Radagast) و دو جادوگر آبی به نام‌های آلاتار (Alatar) و پالاندو (Pallando).

از همان ابتدا، بذرهای حسادت در دل کورومو نسبت به گندالف کاشته شد. واردا (Varda)، یکی از ملکه‌های والار، گفته بود که گندالف نباید به عنوان سومین نفر، بلکه به عنوان دومین نفر فرستاده شود و این موضوع به غرور کورومو لطمه زد. همچنین، او مجبور شد راداگ را به درخواست یاوانا (Yavanna) با خود همراه کند، کاری که تمایلی به آن نداشت و همین امر باعث تحقیر راداگاست توسط او در سال‌های بعد شد.

ورود به سرزمین میانه و استقرار در آیزنگارد

همه چیز‌ درباره سارومان در دنیا ارباب حلقه‌ ها (Saruman)

ورود به سرزمین میانه و استقرار در آیزنگاردایستاری حدود سال ۱۰۰۰ عصر سوم به لنگرگاه‌های خاکستری (Grey Havens) رسیدند. در آنجا، کیردان کشتی‌ساز (Círdan the Shipwright)، تنها کسی که از هویت واقعی آن‌ها باخبر بود، ناریا (Narya)، حلقه آتش، را به گندالف سپرد، زیرا او را خردمندترین و بزرگترین ایستاری می‌دانست. این اتفاق حسادت کورومو را شعله‌ورتر کرد. الف‌ها او را کورونیر (Curunír) و انسان‌ها سارومان نامیدند که هر دو به معنای «مرد ماهر» است.

با گذشت زمان و افزایش دوباره قدرت سائورون در دول گولدور (Dol Guldur)، شورای سفید (The White Council) در سال ۲۴۶۳ برای مقابله با او تشکیل شد و سارومان به عنوان رهبر آن انتخاب گشت، هرچند گالادریل (Galadriel) گندالف را برای این مقام ترجیح می‌داد.

سارومان در این دوران به شدت به مطالعه تاریخچه حلقه‌های قدرت پرداخت. این دانش عمیق، به جای آنکه او را در برابر سائورون قوی‌تر کند، باعث تحسین پنهانی او نسبت به ارباب تاریکی و تقلید از کارهایش شد. او به این باور رسید که می‌تواند با استفاده از روش‌های سائورون، خود حاکم سرزمین میانه شود.

در سال ۲۷۵۹، سارومان با اجازه برن (Beren)، کارگزار گاندور (Gondor)، و فریالاف (Fréaláf)، پادشاه روهان (Rohan)، در قلعه آیزنگارد (Isengard) و برج اورتانک (Orthanc) ساکن شد. او در ظاهر به عنوان متحدی قدرتمند برای محافظت از مرزهای غربی عمل می‌کرد، اما هدف اصلی‌اش تصاحب این دژ مستحکم به عنوان پایگاه قدرت خود بود. در اورتانک، او یکی از پالانتیرها (palantíri) یا سنگ‌های بینا را یافت و این کشف را از دیگر اعضای شورا مخفی نگه داشت.

خیانت: اتحاد با سائورون و رویای سلطه بر جهان

نقطه عطف داستان سارومان، خیانت او به آرمان ایستاری و پیوستن به سائورون بود. او با استفاده از پالانتیری که در اورتانک یافته بود، با سائورون ارتباط برقرار کرد. ارباب تاریکی با تهدید و وعده قدرت، سارومان را به خدمت خود درآورد. سارومان به یکی از اصلی‌ترین عوامل سائورون تبدیل شد، اما در قلب خود، یک خادم وفادار نبود. او نقشه می‌کشید تا پس از پیروزی سائورون، حلقه یگانه را برای خود به دست آورد و جایگاه اربابش را غصب کند یا حداقل، قدرت واقعی پشت تاج و تخت او باشد. او درک نمی‌کرد که برای سائورون، تنها یک ابزار قابل تعویض است.

زندانی کردن گندالفسارومان که به علاقه گندالف به شایر (Shire) و هابیت‌ها (Hobbits) مشکوک بود، جاسوسانی را برای زیر نظر گرفتن او فرستاد. او حتی مخفیانه به شایر سفر کرد و به تقلید از گندالف، به کشیدن علف پیپ (Pipe-weed) روی آورد، در حالی که در ظاهر او را برای این کار سرزنش می‌کرد.

وقتی گندالف برای مشورت درباره حلقه یگانه نزد او آمد، سارومان خیانت خود را آشکار کرد. او خود را سارومان کثیرالالوان (Saruman of Many Colours) نامید و از گندالف خواست که به او یا به سائورون بپیوندد. وقتی گندالف هر دو گزینه را رد کرد، سارومان او را در بالای برج اورتانک زندانی کرد تا بتواند محل حلقه را از او جویا شود. اما گندالف با کمک گوایهیر (Gwaihir)، پادشاه عقاب‌ها، فرار کرد و خیانت سارومان را در شورای الروند (Council of Elrond) فاش ساخت.

جنگ حلقه: ارتش اوروک-های و حمله به روهان

پس از فرار گندالف، سارومان تمام تلاش خود را برای خدمت به ارباب جدیدش و همچنین پیشبرد اهداف شخصی‌اش به کار گرفت. او با استفاده از دانش تاریک خود، شروع به پرورش نژاد جدیدی از اورک‌ها (Orcs) کرد: اوروک-های (Uruk-hai). این موجودات از اورک‌های معمولی قوی‌تر، بزرگ‌تر و منظم‌تر بودند و می‌توانستند در روشنایی روز بجنگند. آیزنگارد که زمانی سرسبز بود، به یک کارخانه جنگی عظیم تبدیل شد؛ درختان قطع شدند و زمین با کوره‌ها و کارگاه‌های آهنگری پر شد.

سارومان با استفاده از گریما ورم‌تانگ (Gríma Wormtongue)، مشاور فاسد پادشاه تئودن (Théoden)، روهان را از درون تضعیف کرد و سپس ارتش عظیم اوروک-های خود را برای نابودی این پادشاهی به سوی هلمز دیپ (Helm’s Deep) فرستاد. همزمان، او گروهی از وفادارترین اورک‌های خود را برای شکار یاران حلقه و به دست آوردن حلقه یگانه فرستاد. این گروه در آمون هن (Amon Hen)، برومیر (Boromir) را کشتند و دو هابیت، مری (Merry) و پیپین (Pippin)، را اسیر کردند.

سقوط و نابودی قدرت

نقشه‌های سارومان یکی پس از دیگری با شکست مواجه شد. اورک‌هایی که مری و پیپین را اسیر کرده بودند، توسط سواران روهان به رهبری ائومر (Éomer) نابود شدند و هابیت‌ها به جنگل فنگورن (Fangorn) گریختند. در آنجا، آن‌ها با ریش‌درخت (Treebeard) و دیگر انت‌ها (Ents) روبرو شدند. انت‌ها که از قطع بی‌رویه درختان جنگلشان توسط اورک‌های سارومان به خشم آمده بودند، به آیزنگارد حمله کردند، سدها را شکستند و کل دژ را به زیر آب بردند.

همزمان، ارتش اوروک-های سارومان در نبرد هلمز دیپ، با وجود برتری اولیه، در نهایت با رسیدن گندالف و سواران روهان شکست خورد. این دو شکست همزمان، به سلطه سارومان بر غرب پایان داد.

رویارویی در اورتانک و شکستن عصا

پس از این شکست‌ها، گندالف، تئودن و یارانشان به آیزنگارد آمدند تا با سارومان روبرو شوند. سارومان از بالای برج اورتانک، آخرین تلاش خود را برای فریب دادن آن‌ها با صدای جادویی و متقاعدکننده‌اش به کار برد. اما تئودن فریب او را نخورد. گندالف به سارومان فرصتی برای توبه داد، اما غرور و نفرت به او اجازه پذیرش نداد. در آن لحظه، گندالف که اکنون به عنوان گندالف سفید بازگشته بود، قدرت سارومان را از او گرفت، او را از فرقه ایستاری و شورای سفید اخراج کرد و عصایش را شکست. با شکستن عصا، بخش بزرگی از قدرت سارومان از بین رفت.

سرنوشت نهایی: شارکی در شایر

سارومان که اکنون ضعیف و زندانی بود، در نهایت توانست ریش‌درخت را متقاعد کند تا به او و خدمتکارش گریما اجازه خروج از آیزنگارد را بدهد. او که دیگر قدرتی برای انتقام مستقیم از گندالف نداشت، تصمیم گرفت به هابیت‌هایی که گندالف بسیار دوستشان داشت، آسیب برساند. او به شایر رفت و با نام مستعار شارکی (Sharkey)، که در زبان اورکی به معنای «پیرمرد» است، با کمک راهزنان و هابیت‌های فاسد، کنترل آنجا را به دست گرفت و شروع به صنعتی‌سازی و تخریب آن سرزمین آرام کرد.

اما حکومت وحشت او دیری نپایید. پس از بازگشت فرودو (Frodo)، سم (Sam)، مری و پیپین از جنگ، آن‌ها هابیت‌ها را برای شورش علیه شارکی رهبری کردند. در نبرد بای‌واتر (Battle of Bywater)، نیروهای سارومان شکست خوردند. فرودو با سارومان روبرو شد و او را از شایر تبعید کرد. در لحظه آخر، وقتی سارومان گریما را تحقیر کرد، گریما که دیگر تحمل آزار و اذیت‌های اربابش را نداشت، با خنجری گلوی او را برید و به زندگی جادوگر خائن پایان داد.

به عنوان یک مایا، روح سارومان نمی‌توانست واقعاً بمیرد. پس از مرگ جسمش، روح او از بدن جدا شد، اما برخلاف گندالف، به او اجازه بازگشت به والینور داده نشد. روح او سرگردان و بی‌قدرت در سرزمین میانه رها شد تا برای همیشه محو شود.

قدرت‌ ها و توانایی‌ ها

همه چیز‌ درباره سارومان در دنیا ارباب حلقه‌ ها (Saruman)

سارومان در اوج قدرتش، یکی از قدرتمندترین موجودات در سرزمین میانه بود.

  • دانش عمیق: او در تاریخ، صنعتگری و به خصوص در «دانش حلقه‌ها» (Ring-lore) استادی بی‌نظیر بود. همین دانش بود که او را به ورطه نابودی کشاند.
  • صدای جادویی: بزرگترین قدرت سارومان، صدای او بود. او می‌توانست با سخنانش، ذهن هر کسی جز قوی‌ترین افراد را تحت تأثیر قرار دهد و آن‌ها را به اراده خود متمایل کند. حتی پس از شکست در آیزنگارد، گندالف هشدار داد که صدای او همچنان خطرناک است.
  • صنعتگری و مهندسی: سارومان با استفاده از دانش خود، ماشین‌آلات جنگی پیچیده، مواد منفجره و کوره‌های عظیم برای ساخت ارتش خود ایجاد کرد.
  • جادوگری: او به عنوان یک ایستاری، توانایی‌های جادویی مختلفی داشت، از جمله کنترل آب و هوا و اجرای طلسم‌های قدرتمند.

نتیجه‌گیری

داستان سارومان یک تراژدی کلاسیک درباره سقوط از اوج افتخار به حضیض ذلت است. او که به عنوان خردمندترین و قدرتمندترین جادوگر به سرزمین میانه آمد، قربانی غرور، حسادت و عطش سیری‌ناپذیر خود برای قدرت شد. او به جای آنکه راهنمای مردمان آزاد باشد، به تقلید از دشمنی پرداخت که قرار بود با او مبارزه کند و در این راه، هم خود و هم آرمانش را نابود کرد. سرنوشت او یادآوری می‌کند که خرد بدون فروتنی و قدرت بدون شفقت، می‌تواند به خطرناک‌ترین سلاح‌ها تبدیل شود.

مطالب مرتبط

دیگر مطالب مرتبط ما را بخوانید

نظرات

دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید