سائورون (Sauron)، ارباب تاریکی موردور (Mordor) و سازنده حلقه یگانه، بدون شک یکی از شریرترین، پیچیدهترین و تاثیرگذارترین شخصیتها در اسطورهسازی جان رونالد روئل تالکین و دنیای ارباب حلقهها (The Lord of the Rings) است. او نیروی محرکه اصلی بیشتر رویدادهای دوران دوم و سوم سرزمین میانه (Middle-earth) است و حضوری سایهوار و ترسناک بر کل داستانها حاکم است. در این مطلب جامع، به عمق زندگی، انگیزهها، قدرتها، شکستها و میراث این ارباب تاریکی میپردازیم.
فهرست مطلب
خاستگاه: از مایرون تا سائورون
شاید باورکردنی نباشد، اما سائورون همیشه شریر نبود. او در ابتدا یکی از مایار (Maiar) – موجوداتی روحگونه در رده پایینتر والار (Valar) – به نام مایرون (Mairon) بود که به معنای “ستودنی” یا “تحسینبرانگیز” است. او در خدمت آئوله (Aulë)، والای آهنگران و صنعتگران، بود و استعداد شگرفی در دانش، صنعتگری، نظم و کمالطلبی داشت.
نقطه ضعف مایرون، عشق مفرط او به نظم و کنترل بود. او معتقد بود که تنها او میتواند جهان را به کمال واقعی برساند. این تمایل او را به سمت ملکور (Melkor) – نخستین ارباب تاریکی و قدرتمندترین والا که بعدها به مورگوت (Morgoth) ملقب شد – جذب کرد. مایرون تحت وعدههای قدرت و فرصتِ اجرای نظم مورد نظرش، به ملکور پیوست و به یکی از وفادارترین و خطرناکترین سردستگان او تبدیل شد. در این مسیر بود که نام او به سائورون به معنای “مورد انزجار” یا “مکروه” تغییر یافت. السندار (Elves) او را گورتائور (Gorthaur) به معنای “هیولای وحشتناک” مینامیدند.
در دوران اول، سائورون نقش کلیدی در جنایات مورگوت ایفا کرد. او فرمانده قلعه آنگباند (Angband) بود، در آفرینش اورکها (Orcs) (به عنوان تحریف السندار) مشارکت داشت و به عنوان جادوگری قدرتمند و تغییردهنده شکل، وحشت را در بلریاند (Beleriand) میافکند. مشهورترین نبرد او در این دوران، رویارویی با برن (Beren) و لوثین (Lúthien) در قلعه تول-این-گائورهوت (Tol-in-Gaurhoth) (جزیره گرگنماها) بود، جایی که توسط لوثین و سگ شکاری او، هوآن (Huan)، شکست خورد و مجبور به تسلیم قلعه شد و به شکل خفاشی خونآشام گریخت.
پس از شکست نهایی مورگوت در پایان دوران اول، سائورون ظاهراً توبه کرد و از ائونوه (Eönwë)، فرمانده سپاه والار، طلب بخشش نمود. اما از ترس مجازات در والینور (Valinor)، به جای تسلیم، در سرزمین میانه پنهان شد. این نقطهعطفی حیاتی بود؛ اگر سائورون واقعاً توبه میکرد، سرنوشت سرزمین میانه به کلی تغییر میکرد.
ظهور به عنوان ارباب تاریکی و فریب حلقه ها
پس از پنج قرن خاموشی، سائورون دوباره ظاهر شد، اما این بار با نقابی فریبنده. او خود را آناتار (Annatar) به معنای “ارباب هدایا” نامید و با ظاهری زیبا و فریبنده، خود را فرستادهای از والار معرفی کرد. او دانش عمیق صنعتگری و جادو را به السندار اریگیون (Eregion)، به ویژه به کلهبریمبور (Celebrimbor)، نوه فئانور (Fëanor)، عرضه کرد.
هدف پنهان سائورون، فریب السندار برای ساخت حلقههای قدرت (Rings of Power) بود. السندار تحت راهنمایی آناتار، شانزده حلقه قدرتمند ساختند (نه حلقه برای انسانها، هفت حلقه برای کوتولهها). اما سائورون در مخفیگاه خود در کوه هلاکت (Mount Doom) در موردور، حلقهای یگانه (One Ring) ساخت تا بر همه حلقههای دیگر سلطه یابد. بر روی این حلقه با زبان سیاه (Black Speech) نوشت: “یک حلقه تا بر همه حکم راند، یک حلقه تا آنها را بیابد، یک حلقه تا همه را به نزد خود آرد و در تاریکی به بند کشد”.
به محض آنکه سائورون حلقه یگانه را بر انگشت کرد، السندار فریب او را فهمیدند. آنها حلقههای خود را درآوردند و پنهان کردند. سه حلقه قدرتمند السندار (ناریا (Narya)، نیلیا (Nenya)، ویلیا (Vilya)) هرگز به دست سائورون نیفتادند. اما او موفق شد شانزده حلقه دیگر را تصاحب کند یا نابود کند.
سائورون نُه حلقه را به انسانهای قدرتمند بخشید. این حلقهها آنها را به موجودات پوشیده در سایه، فانینما و کاملاً مطیع اراده او تبدیل کرد: نازگولها (Nazgûl) یا سواران حلقه (Ringwraiths)، مخوفترین خدمتکارانش. هفت حلقه به کوتولهها داده شد. حلقهها آنها را مطیع سائورون نکرد، اما طمع بیپایانی برای طلا در دلهایشان برانگیخت که نهایتاً به نابودی بسیاری از خاندانهای کوتوله انجامید.
سائورون در این دوران در موردور مستقر شد و قلعه عظیم باراد-دور (Barad-dûr) (برج تاریکی) را بنا نهاد. قدرت او، به ویژه پس از ساخت حلقه یگانه، به حدی رسید که تقریباً بر تمام سرزمین میانه حکمرانی میکرد و به عنوان ارباب تاریکی (Dark Lord) شناخته میشد. تنها پادشاهی گیل-گالاد (Gil-galad) در لیندون (Lindon) از سلطه او مصون بود.
سقوط نومهنور و اتحاد آخرین
قدرت سائورون، امپراتوری دریایی قدرتمند نومهنور (Númenor) را به چالش کشید. وقتی آر-فارازون (Ar-Pharazôn)، قدرتمندترین پادشاه نومهنور، با ناوگانی عظیم به موردور لشکر کشید، سائورون که میدانست در جنگ شکست خواهد خورد، خود را تسلیم کرد و با ظاهری فریبنده به عنوان گروگان به نومهنور برده شد.
در نومهنور، سائورون با بهرهگیری از ترس نومهنوریها از مرگ، آنها را به پرستش مورگوت و رویارویی با والار در والینور تشویق کرد. او معبدی بزرگ برای مورگوت ساخت و قربانیهای انسانی انجام داد. نهایتاً، آر-فارازون را فریب داد تا به والینور حمله کند. این کفرآمیزترین عمل ممکن بود و ارو (Eru) (ایلوواتار، خدای یگانه) مستقیماً مداخله کرد. نومهنور به زیر امواج کشیده شد و ناوگان عظیم آن نابود گردید. بدن سائورون نابود شد، اما روحش همراه با حلقه یگانه به موردور گریخت.
گروه کوچکی از نومهنوریهای وفادار به رهبری الندیل (Elendil) و پسرانش ایسیلدور (Isildur) و آناریون (Anárion) به سرزمین میانه گریختند و پادشاهیهای تبعید آرنور (Arnor) و گوندور (Gondor) را بنیان نهادند. سائورون که توانایی شکلگیری دوباره به صورت زیبا را از دست داده بود (و اکنون فقط میتوانست با ظاهری هولناک حکمرانی کند)، به آنها حمله کرد. این منجر به تشکیل اتحاد آخرین (Last Alliance) السندار و انسانها به رهبری گیل-گالاد و الندیل شد.
اتحاد آخرین در نبرد داگورلاد (Dagorlad) پیروز شد و باراد-دور را به محاصره گرفت. پس از هفت سال، سائورون شخصاً وارد نبرد شد و گیل-گالاد و الندیل را کشت، اما خودش چنان تضعیف شد که ایسیلدور با تکّههای شمشیر پدرش، نارسیل (Narsil)، حلقه یگانه را از انگشتش برید. این عمل، شکل فیزیکی سائورون را نابود کرد و بخش عمدهای از قدرت او را زایل نمود. روحش به شرق گریخت. باراد-دور ویران شد.
بازگشت در دوران سوم و نابودی نهایی
روح سائورون قرنها در خفا ماند تا قدرت از دست رفته را بازیابد. حدود سال ۱۰۰۰ دوران سوم، او قلعه دول گولدور (Dol Guldur) (تپه جادوگری) در جنوب میرکوود (Mirkwood) را اشغال کرد و با نام نکرومانسر (Necromancer) به فعالیت پرداخت. السندار در ابتدا نفهمیدند که او همان ارباب تاریکی بازگشته است.
سائورون به تدریج قدرت گرفت. نازگولها دوباره ظاهر شدند و آرنور را نابود کردند و گوندور را تضعیف نمودند. اورکهای کوههای مهآلود (Misty Mountains) افزایش یافتند و موریا (Moria) را اشغال کردند. اژدها به قلمرو کوتولهها حمله کردند. انسانهای شرقی و جنوبی تحت تاثیر او به غرب حمله کردند.
گندالف خاکستری (Gandalf the Grey) به دول گولدور نفوذ کرد و هویت نکرومانسر را به عنوان سائورون تأیید نمود. شورای سفید (White Council) به رهبری سارومان سفید (Saruman the White) سرانجام در سال ۲۹۴۱ دوران سوم به دول گولدور حمله کرد و سائورون را بیرون راند. اما این تنها یک عقبنشینی تاکتیکی بود؛ سائورون مخفیانه به موردور بازگشت و در سال ۲۹۵۱ خود را به طور علنی اعلام کرد و آماده جنگ نهایی شد.
سائورون در این دوران نماد چشم سائورون (Eye of Sauron) را به عنوان نشان قدرت و ترس خود برگزید: چشمی بیپلک و محصور در شعلههای آتش بر فراز باراد-دور بازساخته شده. او ارتشهای عظیمی از اورکها، ترولها (Trolls) و انسانهای شرقی گرد آورد. از طریق پالانتیرها (Palantíri) (احجار بینا)، سارومان را به خدمت گرفت (در حالی که میدانست سارومان خیانتکار است) و دنهتور (Denethor)، دستیار حاکم گوندور، را به ناامیدی و جنون کشاند.
سائورون با شکنجه گالوم (Gollum) نام “شایر (Shire)” و “بگینز (Baggins)” را شنید و فهمید که حلقه یگانه پیدا شده است. او نازگولها را برای یافتن آن به شایر فرستاد. این آغاز جنگ حلقه (War of the Ring) بود. اگرچه نازگولها در ابتدا موفق نبودند، سائورون حمله اصلی خود را به میناس تیریت (Minas Tirith)، پایتخت گوندور، آغاز کرد.
گندالف و آراگورن (Aragorn) (وارث ایسیلدور) میدانستند که تنها امید، نابودی حلقه یگانه در آتشفشان کوه هلاکت است. برای منحرف کردن توجه سائورون، آنها با نیرویی کوچک به دروازه سیاه موردور (Black Gate of Mordor) حمله کردند. سائورون، فریب آنها را خورد و تصور کرد که حلقه نزد آراگورن است. او تقریباً تمام نیروهایش را برای نابودی آنها به دروازه سیاه گسیل داشت. این فرصت را به فرودو بگینز (Frodo Baggins) و سم گمجی (Samwise Gamgee) داد تا به کوه هلاکت برسند.
در لحظه نهایی در قلب کوه هلاکت، فرودو تحت تاثیر حلقه تسلیم شد و آن را برای خود برد. سائورون بلافاصله حضور او را حس کرد. اما پیش از آنکه نازگولها برسند، گالوم حلقه را از فرودو ربود و در تقلایی، همراه با حلقه به درون آتشفشان سقوط کرد. حلقه یگانه نابود شد.
نابودی حلقه، ضربهای مرگبار به سائورون بود. باراد-دور فرو ریخت. نیروهایش متلاشی شدند یا گریختند. نازگولها در آتش کوه هلاکت نابود شدند. روح سائورون برای همیشه تضعیف شد. او هرگز نتوانست شکل فیزیکی دوباره به خود بگیرد و به روحی پوچ و بیقدرت تبدیل شد که در ته Void (خلأ) تنها با حس نفرت و بدخواهی بیثمر نسبت به جهانی که نتوانست بر آن حکومت کند، باقی ماند. او به سرنوشتی مشابه ارباب سابقش، مورگوت، دچار شد.
قدرتها و تواناییهای سائورون
- قدرت ذاتی: به عنوان یکی از قدرتمندترین مایار، سائورون از تواناییهای جادویی فوقالعادهای برخوردار بود: دانش عمیق از مواد جهان، جادو، تغییر شکل (در دوران اول و دوم) و سلطه بر ذهن دیگران.
- فریب و استتار: استاد فریب بود. توانایی تغییر شکل و پنهان کردن هویت واقعیاش (به ویژه در قالب آناتار) او را به دشمنی بسیار خطرناک تبدیل کرده بود.
- صنعتگری: دانش صنعتگری او بینظیر بود و در ساخت باراد-دور و به ویژه حلقه یگانه – که بخش عمدهای از قدرت و اراده خود را در آن به ودیعه گذاشت – به اوج رسید.
- سلطه و ترس: توانایی القای ترس مفرط و سلطه بر اراده دیگران (به ویژه از طریق حلقه یگانه و حضور خود) از ویژگیهای بارز او بود. نازگولها تجسم اطاعت مطلق از اراده او بودند.
- جنگجویی: اگرچه به ندرت شخصاً وارد نبرد میشد، جنگجویی بسیار قدرتمندی بود (همانطور که در کشتن گیل-گالاد و الندیل نشان داد). لمس او میتوانست مرگبار باشد.
- وابستگی به حلقه یگانه: پس از ساخت حلقه یگانه، قدرت سائورون به شدت به آن وابسته شد. داشتن حلقه او را تقویت میکرد، اما از دست دادن آن او را به شدت تضعیف مینمود. تا زمانی که حلقه وجود داشت، روح او میتوانست بازگردد. نابودی حلقه، قدرت او را برای همیشه شکست.
نماد ها و لقب ها
- چشم سائورون: مشهورترین نماد او، نمایانگر ادعای همهدانی و نظارت همیشگی او بود.
- لقب ها: او را با القاب بسیار میشناختند: ارباب تاریکی، ارباب حلقهها، ارباب موردور، دشمن، سایه، فریبکار، نکرومانسر، ارباب زمین، شاه شاهان، خدا-شاه، ارباب باراد-دور.
سخن پایانی: میراث هیولایی
سائورون تجسم ارادهای شریر برای سلطه مطلق و نابودی آزادی است. داستان او هشداردهندهترین تمثیل درباره فساد قدرت، غرور بیحد و فریبی است که میتواند زیر نقاب نیکی پنهان شود. سفر او از مایرون “ستودنی” به سائورون “مکروه”، سقوطی تراژیک را نشان میدهد که ریشه در تمایلات ذاتاً خطرناک کنترل و برتریطلبی دارد. اگرچه او در نهایت شکست خورد، اما سایهاش بر تاریخ سرزمین میانه تا ابد باقی است و یادآور این حقیقت است که شر، حتی پس از نابودی فیزیکی، میتواند به شکل ترس و خاطرهای تاریک به حیات خود ادامه دهد. نابودی او در آتش کوه هلاکت، نقطه عطفی حیاتی بود که عصر سوم را به پایان رساند و راه را برای عصر سلطه انسانها هموار کرد.