در میان پهلوانان و قهرمانان بیشمار دنیای فانتزی، کمتر شخصیتی به اندازه آراگورن (Aragorn)، پسر آراتورن (Arathorn)، در قلب خوانندگان و بینندگان جای گرفته است. او که ابتدا با نام مستعار استرایدر (Strider) در سرزمینهای وحشی شناخته میشد، مسیری پرفراز و نشیب را از یک تکاور (Ranger) مرموز و سرسخت تا پادشاه بزرگ گاندور (Gondor) و آرنور (Arnor) طی میکند. آراگورن، به عنوان یکی از شخصیتهای محوری شاهکار جی. آر. آر. تالکین (J. R. R. Tolkien)، یعنی «ارباب حلقهها» (The Lord of the Rings)، نمادی از شجاعت، وفاداری،امید در دوران تاریکی سرزمین میانه است.
سفر او داستانی حماسی از بازپسگیری میراث گمشده، پذیرش سرنوشت و رهبری انسانها در برابر بزرگترین تهدید تاریخشان، یعنی ارباب تاریکی سائورون (Sauron) است. او نه تنها یک جنگجوی بینظیر و رهبری کاریزماتیک، بلکه وارث برحق ایزیلدور (Isildur) و آخرین بازمانده از نسل پادشاهان بزرگ نومهنور (Númenor) است. در این مطلب، به ژرفای زندگی، پیشینه، ماجراها، ویژگیها و میراث این شخصیت فراموشنشدنی خواهیم پرداخت و همه چیز را درباره آراگورن دوم اله سار تلکونتار (Aragorn II Elessar Telcontar) بررسی خواهیم کرد.
فهرست مطلب
پیشینه و اوایل زندگی: میراث پنهان استل
آراگورن در اول مارس سال ۲۹۳۱ دوران سوم (Third Age) چشم به جهان گشود. او پسر آراتورن دوم، شانزدهمین سالار دوناِداین (Dúnedain)، و همسرش گیل رائن (Gilraen) بود. خون پادشاهان باستانی در رگهای او جریان داشت؛ از طریق جد بزرگش الندیل (Elendil)، که شباهت ظاهری زیادی نیز به او داشت، آراگورن از نسل الروس تار-مینیاتور (Elros Tar-Minyatur)، اولین پادشاه نومهنور و برادر دوقلوی الروند (Elrond) نیمهالف، بود.
تراژدی زودهنگام و پناهندگی در ریوندل
سرنوشت از همان ابتدا روی تاریک خود را به آراگورن نشان داد. زمانی که تنها دو سال داشت، پدرش آراتورن در حین تعقیب اورکها (Orcs) کشته شد. گیل رائن، مادر آراگورن، با درک خطری که هویت واقعی پسرش به همراه داشت، او را به پناهگاه امن ریوندل (Rivendell) برد تا تحت سرپرستی الروند بزرگ شود. الروند نه تنها یک ارباب الف قدرتمند، بلکه خویشاوند دور آراگورن نیز محسوب میشد.
به درخواست گیل رائن، اصل و نسب آراگورن مخفی نگه داشته شد. او میترسید که اگر هویت واقعی پسرش به عنوان وارث ایزیلدور و پادشاهیهای گمشده آرنور و گاندور فاش شود، مانند پدر و پدربزرگش توسط دشمنان یا عوامل سائورون کشته شود. به همین دلیل، الروند نام جدیدی به او داد: استل (Estel)، که در زبان سیندارین (Sindarin)، زبان الفی ابداعی تالکین، به معنای “امید” بود. این نام نه تنها هویت او را پنهان میکرد، بلکه نمادی از امیدی بود که او برای آینده مردمانش و سرزمین میانه محسوب میشد.
آگاهی از سرنوشت و اولین دیدار با آروِن
آراگورن تا سن بیست سالگی (سال ۲۹۵۱ دوران سوم) از میراث واقعی خود بیخبر بود. در این زمان، الروند حقیقت را برای او فاش کرد؛ نام واقعیاش، اصل و نسب پادشاهیاش و سرنوشتی که در انتظارش بود. الروند همچنین دو میراث گرانبهای خاندانش را به او سپرد: تکههای شکسته شمشیر الندیل، نارسیل (Narsil)، شمشیری که حلقه یگانه (One Ring) را از دست سائورون بریده بود، و حلقه باراهیر (Ring of Barahir)، یادگار باستانی دوستی میان انسانها و الفها.
با این حال، الروند عصای پادشاهی آنومیناس (Sceptre of Annúminas)، نماد پادشاهی آرنور، را نزد خود نگه داشت تا زمانی که آراگورن “حق” به دست آوردن آن را پیدا کند – یعنی زمانی که بتواند پادشاهیهای گاندور و آرنور را دوباره متحد سازد.در همین دوران سرنوشتساز، آراگورن با آروِن (Arwen)، دختر زیبای الروند، ملاقات کرد که به تازگی از لورین (Lórien)، سرزمین مادریاش، بازگشته بود.
آراگورن که از زیبایی و شکوه آروِن مسحور شده بود، در ابتدا او را با لوتین تینوویل (Lúthien Tinúviel)، دوشیزه الف افسانهای که عشقش به یک انسان فانی (برن – Beren) زبانزد بود، اشتباه گرفت. این اولین جرقههای عشقی عمیق و ماندگار بود که زندگی هر دوی آنها را برای همیشه تغییر داد.
سالهای تکاوری و سفرها: استرایدر در سرزمینهای وحشی
پس از آگاهی از هویت و میراث خود، آراگورن نقش خود را به عنوان شانزدهمین سالار دوناِداین پذیرفت. دوناِداین، یا “انسانهای غرب”، بازماندگان نومهنوریهایی بودند که پس از غرق شدن جزیرهشان، پادشاهیهای آرنور و گاندور را در سرزمین میانه تأسیس کردند. پادشاهی شمالی آرنور قرنها پیش در اثر جنگهای داخلی و حملات دشمنان نابود شده بود و دوناِداین شمالی به گروهی کوچک از تکاوران تبدیل شده بودند که در خفا از سرزمینهای باقیمانده اریادور (Eriador) محافظت میکردند.
آراگورن به میان مردمانش در سرزمینهای وحشی رفت و زندگی سخت و پرخطری را به عنوان یک تکاور آغاز کرد. او مهارتهای خود را در ردیابی، بقا در طبیعت، و مبارزه تقویت کرد و به رهبری خردمند و قابل احترام برای یارانش تبدیل شد.
دوستی با گندالف و نگهبانی از شایر
در سال ۲۹۵۶، آراگورن با گندالف خاکستری (Gandalf the Grey)، جادوگر خردمند و سرگردان، ملاقات کرد و دوستی عمیقی بین آنها شکل گرفت. گندالف به پتانسیل و اهمیت آراگورن پی برده بود. به درخواست گندالف، آراگورن و تکاورانش وظیفه خطیر نگهبانی مخفیانه از مرزهای شایر (Shire)، سرزمین هابیتها (Hobbits)، را بر عهده گرفتند تا این مردمان کوچک و صلحجو را از خطرات دنیای بیرون در امان نگه دارند. در نواحی اطراف شایر و شهرک بری (Bree)، مردم محلی او را با نام مستعار “استرایدر” میشناختند – مردی مرموز، بلندقد و ژندهپوش که به نظر میرسید همیشه در حال سفر است.
سفرهای بزرگ و خدمت در جنوب (تورونگیل)
بین سالهای ۲۹۵۷ تا ۲۹۸۰، آراگورن سفرهای بزرگ و پرماجرایی را در سرزمین میانه آغاز کرد. او به دنبال کسب تجربه، شناخت دشمن و کمک به مردمان آزاد در برابر تهدید فزاینده سائورون بود. او تحت نام مستعار **تورونگیل (Thorongil)**، به معنای “عقاب ستاره”، در ارتشهای شاه تنگل (Thengel) از روهان (Rohan) – پدر تئودن (Théoden) – و همچنین اکتلیون دوم (Ecthelion II)، کارگزار (Steward) گاندور – پدر دنتور (Denethor) – خدمت کرد.
خدمات او به تقویت روحیه در غرب کمک کرد و اقدامات مؤثری علیه متحدان سائورون انجام داد. او تجربه نظامی و رهبری ارزشمندی کسب کرد که بعدها در جنگ حلقه (War of the Ring) بسیار حیاتی بود. نقطه اوج خدمات او به عنوان تورونگیل، رهبری یک حمله غافلگیرانه با ناوگان کوچکی از کشتیهای گاندوری به بندرگاه دزدان دریایی اومبار (Umbar) در سال ۲۹۸۰ بود. او بسیاری از کشتیهای کرسرهای اومبار (Corsairs of Umbar) را به آتش کشید و شخصاً فرمانده آنها را در نبرد بندرگاهها (Battle of the Havens) کشت. پس از این پیروزی بزرگ، تورونگیل به طور ناگهانی و برای ناامیدی یارانش، میدان را ترک کرد و به سمت شرق رفت.
سفرهای بیشتر و تجدید دیدار با آروِن
آراگورن همچنین به سرزمینهای دوردستتری سفر کرد. او از معادن باستانی دورفها (Dwarves) در موریا (Moria) عبور کرد و به سرزمینهای شرقی رون (Rhûn) و جنوبی هاراد (Harad) رفت، جایی که به گفته خودش “ستارگان غریباند”. این سفرها دانش او را درباره جهان و مردمان مختلف آن گسترش داد.
در سال ۲۹۸۰، پس از بازگشت از شرق، او دوباره به لورین سفر کرد و در آنجا با آروِن تجدید دیدار نمود. این بار، عشق آنها به اوج خود رسید. بر روی تپه کرین آمروت (Cerin Amroth)، آراگورن حلقه باراهیر را به آروِن هدیه داد و آروِن نیز دست خود را برای ازدواج به او سپرد. این پیمان به معنای انتخاب بزرگ آروِن بود: او از میراث الفی خود و زندگی جاودان چشمپوشی کرد و “هدیه انسانها”، یعنی فناپذیری را پذیرفت تا بتواند با آراگورن باشد.
اما الروند شرطی برای این ازدواج تعیین کرد: آراگورن باید ابتدا پادشاهیهای گاندور و آرنور را دوباره متحد میکرد و به جایگاه حقیقی خود میرسید. الروند نگران بود که آروِن در نهایت نتواند با چشمانداز مرگ (هم مرگ خود و هم مرگ همسرش) کنار بیاید و این انتخاب، اندوه بیپایانی را برای هر دوی آنها و خود الروند به همراه داشته باشد.
نقش در داستان اصلی فیلم ارباب حلقه ها
- نقش در یاران حلقه: در بخش اول «ارباب حلقهها»، یعنی «یاران حلقه» (The Fellowship of the Ring)، سرنوشت آراگورن را به مسیر فرودو بگینز (Frodo Baggins)، وارث خوانده بیلبو، و سه همراه هابیتش، سموایز گمجی (Samwise Gamgee)، مریادوک برندیباک (Meriadoc Brandybuck – مری) و پرهگرین توک (Peregrin Took – پیپین)، گره زد. هابیتها با مأموریت رساندن حلقه یگانه به ریوندل از شایر خارج شده بودند که در مهمانخانه اسبچه راهوار (Inn of the Prancing Pony) در بری با مردی مرموز و بلند قامت روبرو شدند که خود را استرایدر معرفی کرد. آراگورن در آن زمان ۸۷ ساله بود، که برای یکی از نوادگان سلطنتی نومهنور با عمر طولانی، سنی نزدیک به اوج قدرت و بلوغ محسوب میشد. او به سرعت اعتماد هابیتها را جلب کرد و آنها را از تعقیب بیامان سواران سیاه یا نازگول (Nazgûl)، خدمتگزاران اصلی سائورون، نجات داد و با موفقیت به ریوندل رساند.
- شورای الروند و تشکیل یاران: در ریوندل، شورای بزرگ الروند برگزار شد تا درباره سرنوشت حلقه یگانه تصمیمگیری شود. مشخص شد که حلقه باید در آتش کوه هلاکت (Mount Doom) در قلب موردور نابود شود. فرودو داوطلب شد تا این مأموریت خطیر را بر عهده بگیرد. برای همراهی و محافظت از حامل حلقه، گروهی نه نفره به نام “یاران حلقه” تشکیل شد که نماینده مردمان آزاد سرزمین میانه بودند. آراگورن به عنوان نماینده انسانها و به خاطر مهارتها و دانشش، یکی از اعضای کلیدی این گروه انتخاب شد.پیش از حرکت یاران، الفهای آهنگر ریوندل تکههای شکسته نارسیل را دوباره به هم جوش دادند و شمشیری نو ساختند. بر روی تیغه آن هفت ستاره (نماد الندیل) و یک هلال ماه (نماد ایزیلدور) و همچنین رونهای (Runes) بسیاری حکاکی شد. آراگورن نام شمشیر جدید را **آندوریل (Andúril)**، به معنای “شعله غرب” در زبان سیندارین، نهاد. گفته میشد که این شمشیر با نور خورشید و ماه میدرخشید و نمادی از بازگشت پادشاه بود.
- سفر پرخطر و از دست دادن گندالف: آراگورن یاران را در سفر دشوارشان همراهی کرد. او در تلاش نافرجام برای عبور از گذرگاه برفی کارادراس (Caradhras) و سپس در سفر خطرناک از میان معادن تاریک موریا حضور داشت. در موریا، فاجعهای رخ داد: گندالف در نبرد با یک بالروگ (Balrog)، هیولای باستانی آتش و سایه، به درون ورطهای سقوط کرد و گروه رهبر خود را از دست داد.پس از این ضایعه بزرگ، آراگورن به ناچار رهبری یاران را بر عهده گرفت. او آنها را به سلامت به پناهگاه امن لوتلورین رساند، جایی که با بانو گالادریل (Lady Galadriel)، فرمانروای قدرتمند الف، ملاقات کردند و از مهماننوازی و هدایای او بهرهمند شدند. سپس سفر خود را در طول رود بزرگ آندوئین (Anduin) ادامه دادند تا به آبشار رائوروس (Falls of Rauros) رسیدند.در این مقطع، آراگورن با دوراهی سختی روبرو بود. برنامه اولیه او رفتن به گاندور و کمک به مردمانش در جنگ بود، اما پس از مرگ گندالف، مسئولیتش در قبال فرودو و مأموریت حلقه سنگینتر شده بود.
- فروپاشی یاران: در همین زمان، وسوسه حلقه باعث بروز اختلاف در گروه شد. بورومیر (Boromir)، پسر کارگزار گاندور، تلاش کرد حلقه را از فرودو بگیرد. این اتفاق باعث شد فرودو تصمیم بگیرد به تنهایی (فقط با همراهی سم وفادار) مسیر موردور را ادامه دهد. همزمان، گروهی از اوروک-های (Uruk-hai) سارومان (Saruman) به یاران حمله کردند. بورومیر در تلاشی قهرمانانه برای دفاع از مری و پیپین کشته شد و این دو هابیت توسط اورکها اسیر شدند. یاران حلقه از هم پاشید.
- شکار اورکها و رهبری در جنگ: در آغاز بخش دوم، «دو برج» (The Two Towers)، آراگورن، لگولاس (Legolas) الف و گیملی (Gimli) دورف، خود را “سه شکارچی” (Three Hunters) نامیدند و بیدرنگ تعقیب اوروک-هایی که مری و پیپین را ربوده بودند، آغاز کردند. امید آنها نجات هابیتها بود.سفر پرشتاب آنها را به سرزمین روهان کشاند. در آنجا با ائومر (Éomer)، برادرزاده شاه تئودن، و سوارانش روبرو شدند که به تازگی گروه اورکها را نابود کرده بودند. ائومر به آنها گفت که هیچ هابیتی در میان کشتهشدگان اورکها یافت نشده است. آراگورن، اگرچه ناامید، اما با مهارت ردیابی خود، نشانههایی یافت که حاکی از زنده بودن هابیتها و فرار آنها به سمت جنگل فنگورن (Fangorn Forest) بود.
- بازگشت گندالف سفید: سه شکارچی وارد جنگل باستانی و اسرارآمیز فنگورن شدند. در آنجا، به جای هابیتها، با شخصیتی غیرمنتظره روبرو شدند: گندالف! او که در نبرد با بالروگ کشته شده بود، قدرتمندتر و با ردای سفید (گندالف سفید – Gandalf the White) از مرگ بازگشته بود تا مأموریتش را در سرزمین میانه به اتمام برساند. گندالف به آنها اطمینان داد که مری و پیپین تحت مراقبت انتها (Ents)، شبانان درختمانند جنگل، در امان هستند.
- نبرد هلمز دیپ: چهار همراه به سمت ادوراس (Edoras)، پایتخت روهان، حرکت کردند. گندالف شاه تئودن را از نفوذ ذهنی سارومان و مشاور خائنش، گریما مارزبان (Gríma Wormtongue)، رها کرد و به او کمک کرد تا ارتش روهیریم (Rohirrim) را برای مقابله با تهدید سارومان بسیج کند.آراگورن، لگولاس و گیملی در کنار مردان روهان در نبرد حماسی دژ هلمز دیپ (Battle of the Hornburg) جنگیدند. در این نبرد، آراگورن شجاعت، مهارت رزمی و توانایی رهبری خود را به نمایش گذاشت و نقشی کلیدی در دفاع از دژ و شکست قاطع ارتش عظیم اوروک-های سارومان ایفا کرد. این نبرد، اولین پیروزی بزرگ نیروهای خیر در جنگ حلقه بود.
- رویارویی با سائورون و مسیر مردگان: در بخش سوم، «بازگشت پادشاه» (The Return of the King)، سفر آراگورن به سمت سرنوشت نهاییاش به عنوان پادشاه شتاب بیشتری گرفت. برای منحرف کردن توجه سائورون از فرودو که به مرزهای موردور نزدیک میشد، آراگورن دست به اقدامی جسورانه زد. او با استفاده از یکی از سنگهای پالانتیر (Palantír) – گویهای بیننده باستانی – خود را مستقیماً به ارباب تاریکی به عنوان وارث ایزیلدور نشان داد و شمشیر بازساخته شده آندوریل را به او نمایاند. سائورون، با تصور اینکه حلقه یگانه به دست وارث الندیل افتاده، حمله اصلی خود به گاندور و شهر میناس تیریت (Minas Tirith) را پیش از آمادگی کامل آغاز کرد.برای دفاع از شهر محاصره شده، آراگورن راهی حتی خطرناکتر را در پیش گرفت. او وارد مسیر مردگان (Paths of the Dead) شد و ارتش مردگان دونهارو (Dead Men of Dunharrow) را فراخواند. این مردمان کوهستان در دوران باستان به ایزیلدور przysięga وفاداری داده بودند اما در زمان نیاز به او خیانت کردند و نفرین شدند که تا زمان برآورده شدن przysięgهشان آرام نگیرند. ایزیلدور و همچنین مالبث بینا (Malbeth the Seer) پیشگویی کرده بودند که روزی وارث ایزیلدور بازخواهد گشت و مردگان را برای ادای دینشان فراخواهد خواند. آراگورن با قدرت کلام و ارثیهاش، مردگان را فرمانبردار خود کرد.
- فروتنی و نبرد نهایی در دروازه سیاه: با وجود این موفقیت و محبوبیت، آراگورن تصمیم گرفت فعلاً ادعای تاج و تخت را کنار بگذارد. او میدانست که پافشاری بر این امر ممکن است باعث ایجاد اختلاف و تفرقه در زمانی شود که غرب بیش از هر زمان دیگری به اتحاد در برابر سائورون نیاز داشت. بنابراین، با فروتنی شهر را ترک کرد و گفت تا زمانی که رسماً تاجگذاری نکند، وارد آن نخواهد شد.برای دادن آخرین شانس به فرودو برای رسیدن به کوه هلاکت، آراگورن تصمیمی جسورانه و تقریباً انتحاری گرفت: هدایت ارتش باقیمانده غرب به سمت دروازه سیاه موردور (Black Gate of Mordor) برای یک حمله انحرافی. در نبرد مورانون (Battle of the Morannon)، ارتش کوچک غرب در برابر نیروهای بیشمار سائورون ایستادگی کرد. آراگورن در خط مقدم جنگید و یارانش را رهبری نمود. در لحظهای که شکست قطعی به نظر میرسید، حلقه یگانه در آتش کوه هلاکت نابود شد. سائورون برای همیشه از بین رفت و برج تاریک و نیروهایش فرو ریختند.
پادشاه اله سار: بازگشت پادشاه و دوران چهارم
با شکست سائورون، دوران سوم به پایان رسید و دوران چهارم، دوران انسانها، آغاز شد. آراگورن سرانجام به جایگاه حقیقی خود رسید. او با شکوه تمام به عنوان پادشاه اله سار (King Elessar – “سنگ اِلفی” در زبان کوئنیا (Quenya)) تاجگذاری کرد. این نامی بود که گالادریل در لورین به او داده بود. او بیست و ششمین پادشاه آرنور، سی و پنجمین پادشاه گاندور و اولین پادشاه عالی پادشاهی دوباره متحد شده (Reunited Kingdom) گاندور و آرنور شد. خاندان او دودمان تلکونتار (House of Telcontar) نام گرفت که در زبان کوئنیا همان “استرایدر” بود.
ازدواج و سلطنت، مرگ و میراث آراگورن
اندکی پس از تاجگذاری، آراگورن با عشق دیرینهاش، آروِن آندومیل (Arwen Undómiel)، ازدواج کرد و او ملکه الفی پادشاهی متحد شد. سلطنت ۱۲۰ ساله آراگورن با صلح، عدالت، هماهنگی و شکوفایی بزرگ در هر دو قلمرو گاندور و آرنور همراه بود. او شهرهای ویران شده را بازسازی کرد، دانش و فرهنگ را ترویج داد و ارتباط و همکاری میان انسانها، الفها و دورفها را که در دوران تاریکی کمرنگ شده بود، دوباره احیا کرد. لگولاس الفها را به ایتیلین (Ithilien) آورد و گیملی دورفها را به غارهای درخشان هلمز دیپ رهنمون شد و دوستی میان نژادها تحت حمایت پادشاه اله سار شکوفا شد.
آراگورن همچنین نیروهای پادشاهی متحد را در لشکرکشیهای نظامی علیه بقایای نیروهای شر، مانند برخی ایسترلینگها (Easterlings) و هارادریم (Haradrim)، رهبری کرد و بسیاری از سرزمینهایی را که گاندور در قرون گذشته از دست داده بود، دوباره تحت سلطه خود درآورد.
آراگورن در سال ۱۲۰ دوران چهارم، در سن ۲۱۰ سالگی، پس از یک سلطنت طولانی و پربرکت، با آرامش چشم از جهان فروبست. او مانند پادشاهان باستانی نومهنور، خود زمان مرگش را انتخاب کرد. گفته میشود که قبرهای دو هابیت وفادارش، مریادوک و پرهگرین، که سالها پیش در گاندور درگذشته بودند، در کنار آرامگاه او قرار گرفت. پس از او، پسرش الداریون (Eldarion) بر تخت نشست و پادشاهی را ادامه داد.
آروِن که با مرگ آراگورن عمیقاً اندوهگین شده بود، زندگی فانی خود را رها کرد و به لورین بازگشت و در آنجا در میان درختان مالورن (Mallorn) آرام گرفت. آراگورن و آروِن همچنین حداقل دو دختر داشتند. با شنیدن خبر مرگ آراگورن، لگولاس آخرین کشتی الفی را در ایتیلین ساخت و به همراه دوست جدانشدنیاش، گیملی دورف (که به عنوان اولین و تنها دورف اجازه ورود به آنجا را یافت)، به سمت سرزمینهای نامیرا (Undying Lands) بادبان کشید. با رفتن آن کشتی، پایانی بر یاران حلقه در سرزمین میانه رقم خورد.
شخصیت و ویژگیها: قلب یک پادشاه
آراگورن شخصیتی چندوجهی و عمیق دارد. او تجسم بهترین ویژگیهای انسانی در دنیای تالکین است:
- 1.شجاعت: او بیباکانه با خطرات روبرو میشود، چه در نبرد با اورکها و چه در رویارویی با مردگان یا خود سائورون.
- 2.رهبری: او یک رهبر طبیعی است که الهامبخش وفاداری و اعتماد در یارانش و مردمانش میشود. سخنرانی او پیش از نبرد دروازه سیاه نمونهای از قدرت رهبری اوست.
- 3.وفاداری: او عمیقاً به دوستانش (یاران حلقه)، عشقش (آروِن) و مردمانش وفادار است.
- 4.فروتنی و عدم تمایل به قدرت: برخلاف بسیاری، او تشنه قدرت نیست و بارها از پذیرش جایگاه پادشاهی تا زمان مناسبش خودداری میکند. او هویت استرایدر تکاور را به زرق و برق پادشاهی ترجیح میدهد مگر آنکه وظیفهاش ایجاب کند.
- 5.خرد و دانش: او از تاریخ و افسانههای سرزمین میانه آگاهی دارد، به زبانهای مختلف (از جمله زبان الفی) مسلط است و توانایی تصمیمگیریهای استراتژیک درست را دارد.
- 6.توانایی شفابخشی: به عنوان وارث برحق، او قدرت شفابخشی دارد که نمادی از قدرت زندگیبخش پادشاه حقیقی است.
میراث و اهمیت: نماد امید
آراگورن یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین شخصیتهای «ارباب حلقهها» است. او نه تنها نقشی حیاتی در شکست سائورون ایفا میکند، بلکه نماینده بازگشت امید و احیای شکوه گذشته برای انسانهاست.
- 1.احیای پادشاهی: او خط گسسته پادشاهان نومهنور را دوباره برقرار میکند و پادشاهیهای گمشده آرنور و گاندور را متحد میسازد.
- 2.نماد امید: نام “استل” که در کودکی به او داده شد، در نهایت معنای واقعی خود را یافت. او امیدی برای انسانها و تمام مردمان آزاد سرزمین میانه در تاریکترین دوران بود.
- 3.پل میان نژادها: او به دلیل بزرگ شدن در میان الفها و دوستی عمیقش با گندالف، لگولاس و گیملی، نمادی از اتحاد و دوستی میان نژادهای مختلف سرزمین میانه است.
جزئیات جالب از فیلمهای پیتر جکسون
ویگو مورتنسن (Viggo Mortensen) با بازی درخشان خود در سهگانه سینمایی پیتر جکسون، نقش آراگورن را برای همیشه در ذهن سینمادوستان حک کرد. تعهد و جدیت او به نقش زبان زد است:
- چاقوی واقعی: در صحنه مبارزه با لورتز (Lurtz)، اوروک-های فرمانده، در فیلم «یاران حلقه»، بازیگر نقش لورتز (طبق برخی گزارشها با اطلاع قبلی) یک چاقوی واقعی به سمت مورتنسن پرتاب کرد و ویگو واقعاً آن را با شمشیرش دفع کرد!
- شمشیر همیشگی: مورتنسن برای اینکه در نقش باقی بماند، شمشیر آندوریل (یا تکههای نارسیل پیش از آن) را تقریباً همیشه، حتی در مکانهای عمومی، با خود حمل میکرد. این کار باعث شد چندین بار توسط پلیس مورد سوال قرار بگیرد!
- یادگار بورومیر: ایده پوشیدن بازوبندهای بورومیر توسط آراگورن پس از مرگ او در فیلم، پیشنهاد خود ویگو مورتنسن بود. این کار هم به عنوان ادای احترام به همرزم کشته شدهشان و هم برای یادآوری دائمی قولی بود که آراگورن به بورومیر داده بود: نجات میناس تیریت و مردمانش. او تا پایان فیلمها این بازوبندها را به دست داشت.
نتیجهگیری: قهرمانی برای تمام دوران
آراگورن، استرایدر، اله سار، تورونگیل – هر نامی که بر او نهاده شود، او یکی از بزرگترین قهرمانان ادبیات فانتزی و سینماست. سفر او از یک تکاور گوشهگیر تا پادشاهی بزرگ، داستانی الهامبخش از پذیرش مسئولیت، غلبه بر ترس و شک، و مبارزه برای آنچه درست است، میباشد. او نماد این است که حتی در تاریکترین زمانها، امید میتواند شکوفا شود و شجاعت یک فرد میتواند سرنوشت جهان را تغییر دهد. میراث آراگورن به عنوان پادشاه عادل و قهرمان بیبدیل، تا ابد در داستانهای سرزمین میانه و در قلب طرفدارانش زنده خواهد ماند.