در دنیای کمدی، فیلمهایی وجود دارند که فراتر از زمان خود میروند و به بخشی از فرهنگ عامه تبدیل میشوند. هپی گیلمور (Happy Gilmore) محصول سال ۱۹۹۶ دقیقاً یکی از همین فیلمهاست. این اثر شاید در زمان اکران یک بلاکباستر عظیم نبود، اما به لطف عرضه در شبکه نمایش خانگی و همزمان با اوجگیری ستاره بخت آدام سندلر (Adam Sandler) با فیلمهایی چون «خواننده عروسی» (The Wedding Singer) و «پدر بزرگ» (Big Daddy)، به یک کالت کلاسیک محبوب تبدیل شد.
یک کمدی ورزشی ساده و قابل لمس که بهترین بستر برای نمایش استعداد کمدی منحصربهفرد سندلر بود؛ ترکیبی از جذابیت دوستداشتنی و خشمی انفجاری و خندهدار که دنیای سنتی و اتوکشیده گلف را به لرزه درآورد. این فیلم با پیروی از فرمول موفق کمدی «لشها در برابر شیکها» که در فیلمهایی مانند «کدیشک» (Caddyshack) و «خانه حیوانات نشنال لمپون» (National Lampoon’s Animal House) جواب خود را پس داده بود، جایگاه خود را به عنوان یکی از بهترین کمدیهای دهه ۹۰ تثبیت کرد.
حالا، پس از نزدیک به سه دهه، نتفلیکس (Netflix) با همکاری مجدد با آدام سندلر، دنبالهای را روانه بازار کرده که طرفداران سالها منتظرش بودند. اما آیا هپی گیلمور ۲ توانسته به میراث نسخه اصلی وفادار بماند؟ پاسخ کوتاه و صریح این است: نه. بهتر است نصیحت رقیب قدیمی هپی، شوتر مکگوین (Shooter McGavin) با بازی کریستوفر مکدونالد (Christopher McDonald) را جدی بگیرید و به جای تماشای این فیلم، کار ناخوشایند دیگری انجام دهید. این فیلم یک ناامیدی بزرگ و یک مثال بارز از این است که چگونه میتوان تمام عناصر موفق یک اثر کلاسیک را گرفت و آنها را به چیزی بیروح و ناامیدکننده تبدیل کرد.
- هشدار: این مطلب بخشهای مهم و کلیدی داستان فیلم هپی گیلمور ۲ را فاش میکند.
فهرست مطلب
هپی گیلمور 2: یک سقوط آزاد کمدی
هپی گیلمور ۲ به کارگردانی کایل نوابچک (Kyle Newacheck)، تهیهکننده اجرایی و یکی از خالقان سریال «ورکهالیکس» (Workaholics) که پیش از این سندلر را در فیلم قابل قبول «راز جنایت» (Murder Mystery) کارگردانی کرده بود، یک تجربه سینمایی طاقتفرسا و ملالآور است. فیلم هرآنچه که نسخه اصلی را عالی کرده بود، برمیدارد و آن را به شکلی بیمزه بازیافت میکند. نتیجه شبیه به دنبالهای برای فیلم «داجبال» (Dodgeball) است که به اشتباه وارد یک تورنمنت گلف حرفهای شده باشد.
آن حس ساده و قابل لمس فیلم اول به طور کامل از بین رفته و جای خود را به رژهای از رنگهای جیغ و بازگشتهای بیمورد به گذشته (Callback) داده است که در دل یک داستان احمقانه گنجانده شدهاند. داستان به قدری از کمدی اصلی دنیس دوگان (Dennis Dugan) دور است که از خود میپرسید آیا این فیلم در یکی از دنیاهای موازی دنیای سینمایی مارول اتفاق میافتد یا نه. آنچه این تجربه را ناامیدکنندهتر میکند، این است که همه چیز با یک اشتباه بزرگ و کلیدی آغاز میشود که فک شما را به زمین میاندازد و فیلم هرگز از زیر سایه آن خارج نمیشود.
گناه نابخشودنی: اشتباهی که فیلم را از همان ابتدا نابود میکند
هیچ راهی برای دور زدن این موضوع وجود ندارد، پس مستقیم به سراغش میرویم. همانطور که پیشبینی میشد، شخصیت ویرجینیا ونیت (Virginia Venit) با بازی جولی بوون (Julie Bowen)، در سکانس ابتدایی فیلم کشته میشود. پس از آنکه فیلم صحنه را آماده میکند و زندگی ایدهآل هپی و ویرجینیا پس از پایان فیلم اول را به تصویر میکشد (که شامل چهار پسر پر سر و صدا و یک دختر آرام است)، ویرجینیا به طور ناگهانی کشته میشود. در حالی که این تصمیم برای حذف شخصیت ویرجینیا صرفاً برای دادن یک خط داستانی به هپی در دنباله، به خودی خود ناامیدکننده و یک نمونه کلاسیک از تروپ نخنمای “Fridging” (قربانی کردن شخصیت زن برای پیشبرد داستان شخصیت مرد) است، اما این «نحوه» مرگ اوست که فیلم را به طور کامل از هم میپاشد.
در حین یک تورنمنت گلف، هپی یک ضربه بلند میزند که به طور تصادفی به ویرجینیا برخورد کرده و او را میکشد.
شاید فکر کنید که این از نظر لحن با فیلم اصلی همخوانی دارد، جایی که پدر هپی در تیتراژ ابتدایی توسط یک توپ هاکی سرگردان کشته شد. اما این نسخه جدید از مرگ کمدی-تاریک، به هیچ وجه همان تأثیر را ندارد. اینکه خودِ هپی عامل این ضربه مرگبار است، لحظه را بسیار تاریکتر و تکاندهندهتر میکند. این پیچش داستانی به قدری شوکهکننده است که هر بار ویرجینیا را در فیلم میبینید، چه در «مکان شاد» فانتزی هپی و چه در یک تصویر ناگهانی در زمین گلف، به یاد آن تراژدی وحشتناک میافتید. فیلم پس از این اتفاق هرگز نمیتواند روی پای خود بایستد و متأسفانه، وقتی به بطن داستان میرسیم، چیز زیادی برای لذت بردن وجود ندارد.
خط داستانی «لیگ مکسی»: وقتی خلاقیت جای خود را به حماقت میدهد
نیروی محرکه اصلی هپی گیلمور ۲ که گلفباز افسرده ما را دوباره به زمین بازی بازمیگرداند، «لیگ مکسی» (Maxi League) است؛ یک سازمان گلف جدید که تهدید میکند ریشههای سنتی این بازی را به نفع چیزی هیجانانگیزتر از بین ببرد. تصور کنید گلف حرفهای را به یک مسابقه مینیگلف غولپیکر تبدیل کردهاند که شامل موانع مضحک و غیرواقعی مانند آتش و برف و عدم وجود هرگونه بازی جوانمردانه است؛ این دقیقاً همان چیزی است که لیگ مکسی به دنبال آن است.
بنی سفدی (Benny Safdie)، کارگردان فیلم «جواهرات تراشنخورده» (Uncut Gems) و همبازی فیلم «اوپنهایمر» (Oppenheimer)، در یک نقش مکمل بزرگ به عنوان فرانک مناتی (Frank Manatee) ظاهر میشود؛ یک شخصیت به شدت نفرتانگیز که تلاش میکند هپی گیلمور را برای کسب اعتبار به لیگ مکسی بکشاند. اما هپی بیش از حد افسرده و مشغول نوشیدن از فلاسکهای مخفی بیپایانش است که به شکل خیار، فلفلساب و کنترل تلویزیون طراحی شدهاند.
علاوه بر این، هپی پس از مرگ ویرجینیا (که مسئول امور مالی خانواده بود)، تمام پولی را که از گلف برنده شده بود، از دست داده و اکنون در خانهای محقر با دخترش وینا (Vienna)، با بازی دختر واقعی سندلر، سانی سندلر (Sunny Sandler)، زندگی میکند. او به تازگی متوجه شده است که برای فرستادن وینا به یک مدرسه باله معتبر در پاریس که دخترش به سختی در آن پذیرفته شده، سالانه به ۷۰ هزار دلار نیاز دارد. این انگیزه مالی باعث میشود هپی چوبهای گلفش را دوباره بردارد و به بازی برگردد.
شخصیتها و کامئوها: بیشتر از خنده، کمتر از انتظار
مهم است به یاد داشته باشیم که این فیلم قرار است یک کمدی باشد، اما شرمآور است که همه دستاندرکاران فراموش کردهاند چرا فیلم اصلی اینقدر موفق و خندهدار بود. هپی گیلمور گلف را به شیوهای تکان داد که واقعی به نظر میرسید و کاملاً بیمعنی نبود. هپی مانند یک گاو نر در یک مغازه چینیفروشی بود و صاحب مغازه یک گلفباز متکبر بود که از دیدن شکستش لذت میبردید.
هپی گیلمور ۲ یک رقیب جدید به اندازه کافی نفرتانگیز در قالب فرانک مناتی و لیگ مکسی (که هیلی جوئل آزمنت (Haley Joel Osment) را نیز به عنوان یک حریف از خود راضی در زمین شامل میشود) ارائه میدهد، اما مشکل اینجاست که رویکرد لیگ مکسی به گلف بیشتر به دنیای پوچ فیلمهایی مانند «داجبال» یا «تیغهای افتخار» (Blades of Glory) تعلق دارد. این رویکرد، تمام لذت رقابت را از جنبه ورزشی و عملی کمدی میگیرد.
بدتر از آن، رقابت بین هپی و شوتر مکگوین تنها در یک صحنه از دنباله وجود دارد. بله، این دو رقیب قدیمی در یک قبرستان با هم درگیر میشوند، اما به سرعت با هم آشتی کرده و برای متوقف کردن لیگ مکسی همکاری میکنند. این تصمیم، اندک باد باقیمانده در بادبانهای فیلم را نیز خالی میکند. اگر به گلف حرفهای علاقه دارید، کامئوهای بیشماری (بخوانید: بیش از حد زیاد) از گلفبازان واقعی در فیلم وجود دارد. آیا از دیالوگهای کمدی که توسط ورزشکارانی با استعداد بازیگری تقریباً صفر به شکلی بیروح ادا میشوند لذت میبرید؟ پس عاشق هپی گیلمور ۲ خواهید شد.
ماشین بازگشت به گذشته: وقتی نوستالژی به یک تله تبدیل میشود
شاید بزرگترین مشکلی که هپی گیلمور ۲ دارد – دوباره، جدای از این واقعیت که هپی گیلمور همسرش را با یک توپ گلف میکشد – این است که نمیتواند از زیر سایه فیلم اصلی فرار کند.
دنباله نه تنها تلاش میکند تا تکتک خندههای به یاد ماندنی فیلم اول را به یک بازگشت بیمزه تبدیل کند، بلکه برای اینکه مبادا شما فراموش کرده باشید به چه چیزی ارجاع میدهند، یک کلیپ فلشبک سریع هم پخش میکند. حتی برای یک دیالوگ ساده از شخصیت بن استیلر (Ben Stiller)، جایی که میگوید: «به برچسب اسم نگاه کن»، شما یک فلشبک چند ثانیهای به صحنه اصلی میبینید. گویی فیلمسازان فکر میکنند شما آنقدر احمق هستید که جوک اصلی را به خاطر نمیآورید. در هر صورت، آنها اشتباه میکنند و این کار فیلم را به یک ماشین بازگشت بیروح و فاقد خلاقیت تبدیل میکند.
وقتی هم جوکها ارجاعی نیستند، یا آنقدر احمقانه هستند یا آنقدر بیمعنی که از خود میپرسید چگونه اصلاً روی کاغذ نوشته شدهاند. برای مثال، یک شوخی تکراری وجود دارد که فرانک مناتی نفس بسیار بدی دارد. وقتی او به بخش محدودی از مقر لیگ مکسی دسترسی پیدا میکند، از نفس خود برای باز کردن قفل در استفاده میکند و سیستم با عبارت “Fart Recognized” (گوز شناسایی شد) آن را تأیید میکند. چرا مناتی باید اجازه دهد چنین چیزی بخشی از مقر فرماندهیاش باشد؟ اینها از آن دست شوخیهایی هستند که مجبور به تحملشان هستیم.
نتیجهگیری از هپی گیلمور 2
تمام این مواد اولیه بیکیفیت با هم ترکیب میشوند تا یک دنباله کمدی را تشکیل دهند که کاملاً به هدف نمیزند. بدتر از آن، فیلم فاقد هرگونه قلب و روح واقعی است. هسته عاطفی ضعیف فیلم توسط اشتباه بزرگ ابتدایی آن مسموم شده و ارتباط بین هپی و فرزندانش به هیچ وجه آنقدر تأثیرگذار نیست که بتواند این خلأ را پر کند. اگرچه ممکن است به لطف یک دیالوگ هوشمندانه یا یک کامئوی غافلگیرکننده، خندهای گذرا اینجا و آنجا وجود داشته باشد، اما این لحظات بسیار نادر هستند.
هپی گیلمور 2 یک بهانه ضعیف برای یک کمدی نوستالژیک است و شما با انجام کارهای به مراتب ناخوشایندتر، بیشتر سرگرم خواهید شد. این فیلم با امتیاز ۲ از ۱۰، یک شکست تمامعیار و توهینی به میراث یک کمدی کلاسیک دوستداشتنی است. این دنباله هم اکنون در نتفلیکس در دسترس است، اما پیشنهاد ما این است که وقت خود را صرف تماشای مجدد نسخه اصلی کنید.