نقد و بررسی فیلم لیلو و استیچ 2025

سه چیز در زندگی حتمی است: مرگ، مالیات و گریه کردن من به خاطر هیولای آزمایش ۶۲۶ که زندگی جدیدش را به عنوان استیچ (Stitch) می‌پذیرد. و این قطعیت تضمین می‌کند که دیزنی (Disney) مجبور خواهد شد یک گاوصندوق جدید برای نگهداری تمام پولی که از بازآفرینی لایو اکشن لیلو و استیچ به دست می‌آورد، بسازد. پس از عملکرد ضعیف فیلم «سفید برفی» (Snow White) که با جنجال‌های زیادی همراه بود، دیزنی به یک برد نیاز داشت. شک نکنید که آن‌ها برد بزرگی را به دست خواهند آورد، و این هیچ ربطی به «خوب» بودن یا نبودن آخرین پروژه لایو اکشن آن‌ها ندارد. مردم آن موجود فضایی آبی رنگ با صدای خش‌دار شبیه سگ-کوالا را دوست دارند، و برخلاف هفت موجود جادویی کوتوله کابوس‌وار، او کاملاً به سی‌جی‌آی (CGI) واقع‌گرایانه ترجمه می‌شود.

این نسخه لایو اکشن در واقع ششمین فیلم در این مجموعه است، علاوه بر دو فصل از سریال انیمیشنی موفق آن. همچنین دومین فیلم برتر در این مجموعه است که به طرز غم‌انگیزی مجبور است برای همیشه در سایه فیلم اصلی تقریباً بی‌نقص زندگی کند. خوشبختانه، این لیلو و استیچ جدید تلاش نمی‌کند با منبع خود رقابت کند و جسورانه تمرکز احساسی داستان را به جهتی جدید معطوف می‌کند. متأسفانه، از همان توضیحات دست‌وپاچلفتی، ارائه‌ی غیرطبیعی و عدم ظرافت در داستان‌گویی رنج می‌برد که در حال حاضر گریبان‌گیر هر چیزی است که مدیران استودیو می‌دانند پس از پخش در سرویس‌های استریمینگ (Streaming Services) به طور مداوم توسط افرادی که نیمه‌هوشیار تماشا می‌کنند، دیده خواهد شد.

لیلو و استیچ بر پایه عشق و علاقه ما به نسخه اصلی و قدرت هیپنوتیزم‌کننده دیدن استیچ به عنوان یک موجود قابل لمس بنا شده است، و در بیشتر موارد، این کار را به خوبی انجام می‌دهد. اما مهم نیست استیچ چقدر بامزه است و مهم نیست که بازی درخشان مایا کیلوها (Maia Kealoha) در نقش لیلو (Lilo) چقدر چشمگیر است، این فیلمی است که با احتیاط عمل می‌کند و در نهایت لبه‌هایی را که فیلم اصلی را بسیار خاص می‌کرد، نرم می‌کند.

  • هشدار اسپویل: این نقد شامل جزئیات داستانی فیلم لیلو و استیچ ۲۰۲۵ می‌شود.

بازی درخشان مایا در نقش لیلو

تصویر فیلم لیلو و استیچ

هنگامی که شخصیت اصلی فیلم شش ساله است، پیدا کردن کودکی که بتواند به طور قانع‌کننده‌ای کل یک فیلم را در مقابل یک موجود کامپیوتری بازی کند، کار آسانی نیست، اما دیزنی بار دیگر نشان می‌دهد که چرا آن‌ها معیار طلایی در پیدا کردن کودکانی هستند که در آینده به سوپراستار تبدیل خواهند شد، با مایا کیلوها. این دختر کوچک تمام تلاش خود را در این فیلم می‌کند، همانطور که از گریه شدید، آب دهان و بینی‌ای که در پایان فیلم می‌کند، پیداست. انرژی او مسری است و او به وضوح در حال لذت بردن از زندگی‌اش است، اما نمی‌توانم آرزو نکنم که به او همان متریالی برای کار ارائه می‌شد که به صداپیشه اصلی، دیوی چیس (Daveigh Chase)، ۲۳ سال پیش داده شد.

این نسخه از لیلو دوست‌داشتنی، نابغه و قطعاً فراتر از سن خود خردمند است، اما فیلمنامه اجازه نمی‌دهد او یک موجود واقعاً عجیب و غریب باشد که به وضوح با از دست دادن والدینش دست و پنجه نرم می‌کند. هر چیز «عجیب» در مورد لیلو فقط چیزهای معمولی بچه‌های کلید به گردن (latchkey kid) است، مانند استقلال بیش از حد، تخیل بیش فعال و توانایی اداره جلسه در حالی که توسط بزرگسالان احاطه شده است. اما او عجیب نیست. وقتی او با عصبانیت از خواهرش نانی (Nani) (با بازی سیدنی آگودونگ (Sydney Agudong)) می‌پرسد که آیا «بد» است، این سوال آنقدر تأثیرگذار نیست زیرا ما واقعاً ندیده‌ایم لیلو کاری انجام دهد که بتوان آن را اینگونه درک کرد.

مرتل (Mertle) قلدر و دوستانش نیز نرم‌تر شده‌اند، ظلم آن‌ها بیشتر شبیه شیطنت‌های معمولی دختران شرور است تا رقابت عمیق‌تر و لایه‌لایه‌تری که قبلاً وجود داشت. من متوجه شدم، دیزنی نمی‌خواهد کودکان از رفتارهایی که در صفحه نمایش می‌بینند تقلید کنند، بنابراین لیلو تنها پس از آنکه مرتل عمداً لیلو را در طول اجرای رقص هولایشان (Hula) به زمین می‌زند، او را از روی صحنه هل می‌دهد (به جای اینکه به حق او را کتک بزند)، اما عدم عمدی بودن پشت قلدری آن‌ها یک اثر موجی از ارزان‌تر کردن ناامیدی لیلو برای داشتن یک دوست واقعی را به همراه دارد.اما وقتی لیلو بالاخره استیچ را ملاقات می‌کند؟ کیلوها فرمان کل فیلم را به دست می‌گیرد و هرگز رها نمی‌کند.

برخی تغییرات فوق‌العاده هستند و برخی تغییرات یک اشتباه بزرگ

تصویر فیلم لیلو و استیچ

در حالی که استیچ در نسخه لایو اکشن به طرز دردناکی دوست‌داشتنی است، پلکلی (Pleakley) (با بازی بیلی مگنوسن (Billy Magnussen)) و جامبا جوکیبا (Jumba Jookiba) (با بازی زک گالیفیاناکیس (Zach Galifianakis)) کمی کابوس‌وار به نظر می‌رسند. در فضا، آن‌ها به خوبی با دیگر موجودات فضایی ماهی‌شکل «جنگ ستارگان» (Star Wars) (من به خصوص به موجود فضایی جدید الهام گرفته از آکسولوتل (Axolotl) جامعه‌ستیز علاقه دارم) هماهنگ هستند، اما فیلم عاقلانه به آن‌ها فناوری تبدیل شدن به انسان را می‌دهد.

در حالی که من هنوز از اینکه پلکلی فقط به یک موجود فضایی تک‌چشم با لباس مبدل (drag) تبدیل نشد (کارگردان دین فلیشر کمپ (Dean Fleischer Camp) تلاش کرد)، بسیار ناامیدم، خوشحالم که این به معنای دیدن بیلی مگنوسن با لباس‌های کوچک میوه‌ای، از جمله یک پیراهن بافتنی مشبک با یک گل بزرگ روی آن، بود. مگنوسن کاملاً به کمدی فیزیکی پرزرق و برق که شخصیت نیاز دارد، متعهد است و فکر می‌کنم کوین مک‌دونالد (Kevin McDonald) به نحوه تکامل شخصیتش افتخار خواهد کرد.

در مورد جامبا گالیفیاناکیس… بگذارید بگوییم او بخشی از یکی از بزرگترین تغییرات در منبع اصلی است و اصلاً کار نمی‌کند. این مسلماً بزرگترین اشتباه در کل فیلم است، به جز اجتناب کامل از نقد صنعت گردشگری در هاوایی (Hawai’i). آن رزروهای استراحتگاه آولانی (Aulani) خود به خود فروخته نمی‌شوند!

خوشبختانه، یکی از دلپذیرترین تغییرات با گنجاندن شخصیت‌هایی که برای تیا کارر (Tia Carrere) و امی هیل (Amy Hill) خلق شده‌اند، همراه است، که هر دو در فیلم اصلی صداپیشگی کرده بودند. کارر مددکار اجتماعی است که مسئول پرونده نانی و لیلو قبل از حضور مامور کبرا بابلز (Cobra Bubbles) (با بازی کورتنی بی. ونس (Courtney B. Vance)) است که به طور مخفیانه برای تحقیق درباره استیچ کار می‌کند، و او کار دشوار تثبیت فیلم با واقعیت‌های خشن سرپرستی خواهر و برادر را بر عهده دارد. هیل نقش توتو (Tūtū) را بازی می‌کند، مادربزرگ دیوید (David) موج‌سوار (با بازی کایپو دودوئیت (Kaipo Dudoit)) و بزرگترین حامی نانی در تربیت خواهر کوچکش. هر دو زن حس طراوت‌بخشی از جامعه را اضافه می‌کنند که در فیلم اصلی وجود نداشت و به قوی‌ترین جنبه این داستان جدید کمک می‌کنند.

خانواده، پیوند و واقعیت‌های تلخ زندگی

مضمون اصلی لیلو و استیچ در تمام اشکال خود همیشه در به یادماندنی‌ترین جمله آن بوده است: «اوهانا (Ohana) به معنای خانواده است و خانواده یعنی هیچ کس پشت سر گذاشته نمی‌شود یا فراموش نمی‌شود.» حتی با وجود برخی مشکلات کندی در ریتم، این شعار در سراسر فیلم طنین‌انداز می‌شود. تمرکز قوی‌تری بر رابطه لیلو و نانی وجود دارد — پیوند انکارناپذیر آن‌ها و تنش‌های دلخراش‌شان. دو خواهر یک تراژدی غیرقابل تصور را تحمل کرده‌اند و اکنون نانی باید هر امیدی را که برای آینده خود داشت، فدا کند تا از خواهر کوچکش مراقبت کند. من وارد بحث‌های پیرامون انتخاب آگودونگ به عنوان یک بازیگر با پوست روشن و خوش‌هیکل نمی‌شوم زیرا منِ سفیدپوست جایی در آن گفتگو ندارم، اما باید بگویم که دیدن این داستان در لایو اکشن مزایایی دارد زیرا دیدن جوانی آشکار در صورت نانی واقعاً به وضوح نشان می‌دهد که او خودش عملاً یک کودک است.

این لحظات همچنین جایی است که کارگردان دین فلیشر کمپ واقعاً می‌درخشد و قدرت آرام و تأثیرگذار نمایش داده شده در «مارسل حلزون با کفش‌هایش» (Marcel the Shell With Shoes On) را تداعی می‌کند. این نسخه از رابطه نانی و لیلو در فیلم لیلو و استیچ به واقعیت بسیار نزدیکتر است، که باعث می‌شود کشش احساسی با شدت بیشتری بازگردد. در یک بازآفرینی دوست‌داشتنی و البته پاک‌سازی شده، پیوند این خواهران تنها چیزی است که نمی‌تواند شکسته شود.

تغییرات و نکات قابل توجه در لیلو و استیچ

  • کاهش خشونت و لبه‌های خشن داستان اصلی: همانطور که اشاره شد، فیلم تلاش کرده است تا جنبه‌های خشن‌تر و تاریک‌تر داستان اصلی را نرم کند. این شامل رفتار قلدرانه مرتل و همچنین واکنش‌های لیلو می‌شود. این تغییر احتمالاً برای جذابیت بیشتر فیلم برای مخاطبان جوان‌تر و مطابقت با استانداردهای فعلی دیزنی صورت گرفته است. با این حال، این کار می‌تواند عمق شخصیت‌ها و درگیری‌های آن‌ها را کاهش دهد و از تأثیرگذاری برخی لحظات بکاهد.
  • تاکید بیشتر بر رابطه لیلو و نانی: یکی از نقاط قوت این بازآفرینی، تمرکز قوی‌تر بر پیوند بین لیلو و نانی است. فیلم به خوبی تلاش‌ها و فداکاری‌های نانی را برای مراقبت از خواهر کوچکترش نشان می‌دهد و چالش‌هایی را که آن‌ها به عنوان یک خانواده تجربه می‌کنند، برجسته می‌کند. این جنبه از داستان به لطف بازی‌های قوی سیدنی آگودونگ و مایا کیلوها، بسیار تأثیرگذار و واقع‌گرایانه به تصویر کشیده شده است.
  • شخصیت‌های جدید و توسعه یافته: اضافه شدن شخصیت‌هایی مانند مددکار اجتماعی (تیا کارر) و توتو (امی هیل) به فیلم، حس جامعه و حمایت را افزایش می‌دهد که در نسخه اصلی کمتر به آن پرداخته شده بود. این شخصیت‌ها به عمق داستان اضافه می‌کنند و به لیلو و نانی کمک می‌کنند تا با مشکلاتشان کنار بیایند.
  • تبدیل پلکلی و جامبا: در حالی که ظاهر پلکلی و جامبا در قالب انسان‌ها در ابتدا ممکن است کمی عجیب به نظر برسد، اما این امکان را فراهم می‌کند که این شخصیت‌ها در محیط زمینی حضور بیشتری داشته باشند و تعاملات بامزه‌ای را ایجاد کنند. بازی بیلی مگنوسن در نقش پلکلی بسیار سرگرم‌کننده و پرانرژی است و به خوبی شوخ‌طبعی و ویژگی‌های خاص این شخصیت را به نمایش می‌گذارد.
  • عدم نقد صنعت گردشگری هاوایی: یکی از انتقادات وارد بر فیلم، عدم پرداختن به جنبه‌های منفی صنعت گردشگری در هاوایی است. نسخه اصلی به طور ضمنی به این موضوع اشاره داشت، اما فیلم جدید به طور کامل از این نقد دوری می‌کند، که شاید به دلیل منافع تجاری دیزنی در این منطقه (مانند اقامتگاه آولانی) باشد.
  • استیچ در سی‌جی‌آی: تبدیل استیچ به یک موجود سی‌جی‌آی واقع‌گرایانه یکی از نکات برجسته فیلم است. تیم تولید به خوبی توانسته‌اند جذابیت و شخصیت استیچ را در این قالب حفظ کنند و او را به طور قانع‌کننده‌ای در دنیای واقعی قرار دهند. این امر برای طرفداران شخصیت استیچ بسیار مهم بود و فیلم در این زمینه موفق عمل کرده است.
  • جلوه‌های بصری و کارگردانی: کارگردان دین فلیشر کمپ توانسته است جلوه‌های بصری جذابی را ایجاد کند و به خصوص در صحنه‌هایی که به رابطه لیلو و نانی می‌پردازد، قدرت و احساس را به خوبی منتقل کند. صحنه‌های عاطفی بین دو خواهر، یادآور سبک او در «مارسل حلزون با کفش‌هایش» است که نشان‌دهنده توانایی او در خلق لحظات صمیمی و دلنشین است.

مقایسه با نسخه اصلی لیلو و استیچ

تصویر فیلم لیلو و استیچ

بازآفرینی لیلو و استیچ بدون شک در سایه نسخه انیمیشنی اصلی قرار دارد. فیلم اصلی به دلیل داستان‌گویی منحصر به فرد، شخصیت‌های پیچیده و طنز خاص خود، به عنوان یک کلاسیک شناخته می‌شود. نسخه لایو اکشن تلاش می‌کند تا به این میراث احترام بگذارد، اما در عین حال رویکردی متفاوت را در پیش می‌گیرد.

  • تغییر در شخصیت لیلو: در فیلم اصلی، لیلو یک شخصیت به مراتب «عجیب‌تر» و تنها بود که با از دست دادن والدینش به شدت دست و پنجه نرم می‌کرد. او به دنبال جایی بود که متعلق به آن باشد و این نیاز او برای دوستی با استیچ بسیار عمیق‌تر بود. در نسخه لایو اکشن، لیلو کمتر «عجیب» است و بیشتر به یک کودک معمولی با تخیل فعال شبیه است. این تغییر می‌تواند باعث شود که برخی از طرفداران نسخه اصلی احساس کنند عمق شخصیت لیلو کاهش یافته است.
  • دینامیک مرتل: رابطه لیلو با مرتل در فیلم اصلی، یک جنبه مهم از تلاش لیلو برای یافتن جایگاه خود بود. قلدری‌های مرتل تلخ‌تر و واقعی‌تر بودند، که باعث می‌شد نیاز لیلو به یک دوست واقعی مانند استیچ بیشتر به چشم بیاید. در این نسخه، قلدری مرتل نرم‌تر شده است که می‌تواند تأثیرگذاری آن را کاهش دهد.
  • طنز و لحن: فیلم اصلی دارای طنزی خاص و گاهاً تاریک بود که آن را از سایر فیلم‌های دیزنی متمایز می‌کرد. در حالی که فیلم جدید سعی می‌کند تا حدی این طنز را حفظ کند، اما در مجموع لحن فیلم کمی ایمن‌تر و نرم‌تر است.با این حال، باید اذعان داشت که بازآفرینی لیلو و استیچ تلاش می‌کند تا نقاط قوت جدیدی را ایجاد کند، به ویژه در زمینه روابط خانوادگی و پیوند خواهرانه. این تمرکز بر روی رابطه لیلو و نانی، یک بعد احساسی قوی به فیلم می‌بخشد که شاید در نسخه اصلی به این شدت مورد بررسی قرار نگرفته بود.

مخاطب هدف و انتظارات

این فیلم به وضوح برای مخاطبان گسترده‌ای طراحی شده است، هم برای طرفداران قدیمی انیمیشن اصلی و هم برای نسل جدیدی که با فیلم‌های لایو اکشن دیزنی آشنا می‌شوند. انتظارات از این فیلم بالا بود، به خصوص پس از شکست‌های اخیر دیزنی در باکس آفیس (Box Office) با فیلم‌های لایو اکشن دیگر. لیلو و استیچ با تکیه بر محبوبیت بی حد و حصر شخصیت استیچ و پیام جهانی «خانواده»، سعی در جبران این شکست‌ها دارد.

آیا فیلم لیلو و استیچ موفق به «برد بزرگ» خواهد شد؟ با توجه به اینکه استیچ یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های دیزنی است و ترجمه او به سی‌جی‌آی واقعاً خوب از آب درآمده، احتمالاً بله. این فیلم می‌تواند یک موفقیت تجاری بزرگ برای دیزنی باشد، حتی اگر از نظر هنری نتواند به جایگاه نسخه اصلی برسد. این یک فیلم «ایمن» است که می‌داند چگونه احساسات مخاطبان را تحریک کند، حتی اگر این کار را با کمی محافظه‌کاری انجام دهد.

نتیجه‌گیری

لیلو و استیچ یک بازآفرینی دوست‌داشتنی و صمیمانه است که علی‌رغم برخی تغییرات بحث‌برانگیز و رویکرد «ایمن» خود، همچنان قلب داستان اصلی را حفظ می‌کند. بازی مایا کیلوها در نقش لیلو خیره‌کننده است و پیوند بین لیلو و نانی به طرز قدرتمندی به تصویر کشیده شده است. در حالی که این فیلم ممکن است نتواند به عمق و جسارت نسخه اصلی برسد و برخی از لبه‌های خشن آن را نرم کرده است، اما همچنان یک تجربه تماشای دلنشین و سرگرم‌کننده را ارائه می‌دهد. این فیلم یادآوری خوبی است که «اوهانا به معنای خانواده است و خانواده یعنی هیچ کس پشت سر گذاشته نمی‌شود یا فراموش نمی‌شود» – یک پیام جهانی که همچنان در تمام اشکال لیلو و استیچ طنین‌انداز می‌شود.

نظرات

دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید