بازگشت هاچ منسل (با بازی باب ادنکیرک – Bob Odenkirk) به پرده سینما با «هیچکس ۲» (Nobody 2) همراه بود؛ فیلمی که وعده ترکیب دوباره خشونت خلاقانه، طنز سیاه و ماجراجوییهای خانوادگی یک قاتل سابق را میداد. در حالی که اکشنهای فیزیکی و اجرای سرراست ادنکیرک همچنان جذاب است، فیلم جدید متأسفانه دچار گناه کبیرهای میشود که ربطی به صحنههای مبارزه ندارد: اتلاف پتانسیل فوقالعاده بازیگرانش، بهویژه در نقشهای منفی و مکمل.
- هشدار اسپویل: این نقد و بررسی حاوی جزئیات صحنهها و تحولات داستانی فیلم «هیچکس ۲» (Nobody 2) است.
فهرست مطلب
خلاصه داستان: تعطیلات خونین
پس از حوادث پرتنش قسمت اول، هاچ منسل (Hutch Mansell) برای پرداخت بدهی ۳۰ میلیون دلاری ناشی از آتش زدن بانک سیار مافیا روسیه، مجبور شده دوباره به کار قدیمیاش بهعنوان ممیز (Auditor) برگردد. اما این بار یک تفاوت بزرگ وجود دارد: خانواده او (همسرش بکا – Becca با بازی کانی نیلسن – Connie Nielsen و فرزندانش) از هویت واقعی او باخبرند و از غیبتهای مکرر و درگیریهای خشنش خسته شدهاند.
هاچ برای جبران و بازگرداندن آرامش به خانواده، تصمیم میگیرد آنها را به «گردشگاه و پارک آبی مهیج وایلد بیل» (Wild Bill’s Majestic Midway and Water Park) ببرد؛ محلای که در کودکی به همراه پدرش (با بازی کریستوفر لوید – Christopher Lloyd) و برادرش (با بازی RZA) به آنجا میرفته. اما انگار تقدیر هاچ چیز دیگری است. درگیریای تصادفی در شهر کوچک و فرسوده پلامرویل (Plummerville) او را به لایههای فساد و جنایت پنهان در این شهر تعطیلاتمحور میکشاند.
تغییر کارگردان و وعدهای محققنشده
انتظار برای قسمت دوم زمانی جذابتر شد که تیمو تیاهجانتو (Timo Tjahjanto)، کارگردان اندونزیایی شناختهشده در ژانر اکشن خشن (بهخاطر آثاری مثل «شب برای ما میآید» – The Night Comes For Us)، جایگزین ایلیا نایشولر (Ilya Naishuller) کارگردان قسمت اول شد. تیاهجانتو در فیلمهای خود به خاطر خلق صحنههای خشونت بار بدیع، خلاقانه و به یاد ماندنی مشهور است. اما متأسفانه، «هیچکس ۲» فاقد غافلگیری، وزن دراماتیک یا نوآوری بصری در کشتارهای خونین خود است. خشونت فیلم اغلب به صحنههای تکراری و فاقد انرژی قسمت اول تبدیل میشود و حتی گاهی با جلوههای بصری (CGI) ضعیفتر نیز همراه است. این سؤال مطرح میشود که چرا برای ساخت فیلمی با اکشنهایی چنین ملایم و کمجاذبه (به نسبت سابقه کارگردان)، از استعدادی مثل تیاهجانتو استفاده شده است؟
گناه کبیره: اتلاف شرون استون و شخصیت شرور
بزرگترین ضعف فیلم در نحوه برخورد با شخصیت منفی جدید و بازیگر آن نهفته است. شرون استون (Sharon Stone)، ستوده افسانهای سینما، در نقش لندینا (Lendina) ظاهر میشود؛ زنی قدرتمند که فرمانروای پشتپرده پلامرویل است و از این شهر بهعنوان پوششی برای عملیات قاچاق استفاده میکند.
- پتانسیل بالا، اجرای سطحی: ایده حضور استون در نقش یک شرور اغراقشده و خونسرد که با لبخند آدم میکشد، بهخودیخود جذاب و هیجانانگیز است. سابقه درخشان او در نقش کاترین ترامل (Catherine Tramell) در «غریزه اصلی» (Basic Instinct) ثابت میکند که توانایی خلق یک ضدقهرمان جذاب و ترسناک را دارد.
- معرفی کلیشهای: متأسفانه، معرفی لندینا کاملاً در چارچوب استانداردهای کلیشهای ژانر اکشن میگنجد. صحنه معرفی او (مجازات یک مشتری خیانتکار کازینو با چاقو) تازهگی ندارد و بهراحتی قابل پیشبینی است. برخی ویژگیهای ظاهری مثل ناخنهای تیغهدار مخفی، رقصیدن در کت و شلوار مشکی، همراهی سگ بولداگ کوچک و محافظان قاتل، گرچه تلاشهایی برای متمایزسازی هستند، اما عمق نمییابند.
- فقدان تعامل معنادار: لندینا در بیشتر فیلم از پشت صحنه فرمان میدهد و خودش فقط در مواجهه با اهداف آسان وارد عمل میشود. فرصتهای کمی برای تعامل مستقیم و جذاب او با هاچ وجود دارد. تنها رویارویی جدی آنها در نبرد نهایی فیلم اتفاق میافتد و آنجا هم شخصیت لندینا به طرزی ضعیف و غیررضایتبخش توسط بکا منسل (با شلیک یک تفنگ داروی بیهوشی خرس به چشمش!) از صحنه خارج میشود.
- اتلاف استعداد: حضور شرون استون در این نقش بهوضوح اتلافی بزرگ از استعداد اوست. شخصیت لندینا آنقدر کمعمق و کممایه نوشته شده که حضور هر بازیگر دیگری هم میتوانست همان تأثیر (یا عدم تأثیر) را داشته باشد. این مشکل نه از بازی استون، که کاملاً در حد توانش با مواد موجود کار میکند، بلکه از فیلمنامهای ناشی میشود که برای او چیزی برای بازی کردن باقی نمیگذارد. به جرات میتوان گفت نقش او در «زن گربهای» (Catwoman) سال ۲۰۰۴ جذابیت شرورانه بیشتری داشت!
بکا منسل: پتانسیلی توسعهنیافته
قسمت اول نشان داد که همسر هاچ، بکا (Becca)، مدتهاست از گذشته خشن شوهرش باخبر بوده است. «هیچکس ۲» وعده میدهد که با دادن زمان بیشتر به کانی نیلسن (Connie Nielsen)، هم به رابطه او و هاچ عمق ببخشد و هم پرده از رازهای احتمالی خود بکا بردارد.
- نشانههای امیدوارکننده: صحنههای پراکندهای در فیلم وجود دارد که حاکی از گذشتهای مرموز و احتمالاً خشن در زندگی بکا است. اشارههای مبهم او در گفتوگوی کنار تخت («بین چیزهای دیگر…»)، مهارت غافلگیرکنندهاش در تیراندازی در بازیهای شهربازی و نگاههای معنادارش به اسلحه داروی بیهوشی، همگی نوید شخصیتپردازی جذابتری را میدادند.
- پرداختی ناامیدکننده: متأسفانه، این نشانهها هرگز به نتیجهای رضایتبخش نمیرسند. شلیک نجاتبخش بکا به لندینا بیشتر ناشی از «انرژی مادرانه» کلیشهای است تا بروز آن گذشته مرموز و وعدهدادهشده. این حس بهوجود میآید که بخشهای مهمی از فیلم حذف شدهاند و این خط داستانی ناتمام رها شده است.
- تأیید حذفیات: باب ادنکیرک خود در مصاحبهای با به حذف فلشبکهایی اشاره کرده که به چگونگی آشنایی هاچ و بکا و دلایل جذب آنها به یکدیگر میپرداخت: «…در پیشنویسهای مختلف فیلم فلشبکی درباره نحوه آشناییشان داشتیم که در نسخه نهایی نیامد. شاید در قسمت سوم بیاید…». گزارشهایی نیز از حضور پایپر براون (Pyper Braun) در نقش جوان بکا و نولان گرنتام (Nolan Grantham) در نقش جوان هاچ در فلشبکهای حذفشده خبر داده بودند (از طریق People).
زنان: ابزارهایی در خدمت داستان مردانه؟
به نظر میرسد فیلمهای «هیچکس» در بهکارگیری شخصیتهای زن خود دچار مشکل هستند. چه لندینای شرون استون با پتانسیل استفادهنشده، چه بکای کانی نیلسن با توسعهنیافتگی، و چه سمی منسل (Sammy Mansell) دختر هاچ (با بازی پیسلی کادوراث – Paisley Cadorath) که در هر دو قسمت بهعنوان محرک ناخواسته خشونت پدرش عمل میکند، همگی بیشتر بهعنوان ابزارهایی برای پیشبرد داستان و ماجراجوییهای هاچ بهنظر میرسند تا شخصیتهایی مستقل و عمیق. وعدههای دادهشده درباره بکا، اگرچه جذاب بودند، اما در نهایت محقق نشدند و به رابطه او و هاچ در لحظه اوج فیلم (با انفجاری در پسزمینه و آهنگ «قدرت عشق» سیلین دیون) عمق واقعی نبخشیدند.
نقاط قوت: ادنکیرک و اکشنهای فیزیکی
با وجود تمام انتقادات، «هیچکس ۲» فاقد نقطه قوت نیست:
- باب ادنکیرک: ادنکیرک بار دیگر اثبات میکند که انتخاب هوشمندانهای برای نقش هاچ منسل است. او ترکیب منحصربهفردی از یک مرد معمولیِ خسته و ناامید از حومهشهر با یک ماشین کشتار کارآمد و مرگبار را ارائه میدهد. فیزیکالیته او در صحنههای مبارزه باورپذیر است و طنز تلخ و خشونت فیلم را بهخوبی منتقل میکند.
- صحنههای مبارزه: اگرچه ممکن است به پای نوآوری و شدت برخی از بهترین سکانسهای قسمت اول نرسند، اما صحنههای اکشن فیلم همچنان سرگرمکننده و خشن هستند. استفاده از محیطهای شهربازی و پارک آبی (مثل مبارزه روی سرسرههای آبی یا در استخر توپ) ایدههای جالبی ارائه میدهند.
- حضور کریستوفر لوید و RZA: حضور کوتاه اما تأثیرگذار پدر بزرگ (لوید) و عمو چارلی (RZA) در صحنههای اکشن پایانی، همچنان لذتبخش است و یادآور لحظات خوش قسمت اول.
- طنز سیاه: لحن طنز سیاه فیلم که در قسمت اول جذاب بود، در اینجا نیز کمابیش حفظ شده و برخی لحظات خندهدار را ایجاد میکند.
فیلمنامه و ساختار: تکرار و فرصتهای ازدسترفته
فیلمنامه نوشته درک کولستاد (Derek Kolstad) و آرون رابین (Aaron Rabin) در «هیچکس ۲» از ضعفهای آشکاری رنج میبرد:
- طرح داستانی لاغر: داستان فیلم بسیار ساده و قابل پیشبینی است و عمق چندانی ندارد. سفر به شهر کودکی و کشف فساد، ایدهای تازه نیست.
- تکرار فرمول: فیلم بهشدت به فرمول موفق قسمت اول تکیه میکند (زندگی خانوادگی آشفته > حادثه محرک > هاچ وارد عمل میشود > رویارویی با مافیا) بدون افزودن لایههای معنادار جدید.
- فرصتهای ازدسترفته: همانطور که گفته شد، پتانسیل شخصیتهای لندینا و بکا بهطور فاجعهباری نادیده گرفته شدهاست. همچنین، فضای شهر پلامرویل و ارتباط عاطفی هاچ با آن میتوانست بستر غنیتری برای درام و کنش باشد.
- پرداخت سطحی فساد: فساد حاکم بر شهر و شبکه قاچاق لندینا بسیار سطحی معرفی میشوند و بهعنوان بستری برای اکشنها عمل میکنند، نه موضوعی برای کندوکاو جدی.
نتیجهگیری از هیچکس 2
هیچکس ۲ (Nobody 2) یک سکوی دوطرفه است. از یک سو، بازگشت باب ادنکیرک در نقش هاچ منسل خوشایند است و صحنههای اکشن فیزیکی آن، اگرچه نه کاملاً نوآورانه، اما همچنان سرگرمکننده و خشن هستند. حضور کوتاه کریستوفر لوید و RZA نیز لحظات خوشی را ایجاد میکند. لحن طنز سیاه فرنچایز نیز کمابیش حفظ شده است.
اما از سوی دیگر، فیلم مرتکب گناه کبیرهای میشود که سایهای سنگین بر کل تجربه میاندازد: اتلاف فاجعهبار پتانسیل بازیگرانش، بهویژه شرون استون در نقش شرور اصلی. شخصیت لندینا بهطرز غیرقابلباور کمعمق و کلیشهای است و استعداد بیچونوچرای استون را بهباد میدهد. وعدههای دادهشده درباره عمقبخشی به شخصیت بکا (کانی نیلسن) و احتمالاً گذشته مرموزش نیز هرگز محقق نمیشوند و او را در نهایت به ابزاری در خدمت داستان مردانه تبدیل میکنند. فیلمنامه ضعیف، با طرح داستانی لاغر و تمایل به تکرار فرمول قسمت اول بدون افزودن عمق لازم، نتوانسته از فرصت حضور کارگردانی با سابقه درخشانی مثل تیاهجانتو در خلق اکشنهای بدیع نیز بهره ببرد.
در نهایت، «هیچکس ۲» یک سرگرمی اکشن قابلقبول برای یک بعدازظهر تعطیل است، بهشرطی که انتظار هوشمندی یا عمق شخصیتپردازی قسمت اول را نداشته باشید. اما بهعنوان دنبالهای که قرار بود دنیای هاچ منسل را گسترش دهد و با حضور بازیگرانی اینچنین درخشان، فرصتهای طلایی زیادی را از دست میدهد و تبدیل به فیلمی ناامیدکننده میشود. امید برای قسمت سوم (اگر ساخته شود) این است که تمرکز بیشتری بر توسعه شخصیتها و خلق داستانی غنیتر، در کنار اکشنهای خلاقانهتر، گذاشته شود.