نقد و بررسی فیلم طرح فنیقی 2025 (The Phoenician Scheme)

پس از نزدیک به سه دهه ساخت فیلم‌هایی با امضای بصری و روایی منحصر به فرد، وس اندرسون (Wes Anderson) بار دیگر با اثری جدید به نام “طرح فنیقی 2025 (The Phoenician Scheme)” به سینماها بازگشته است. سوالی که همیشه برای منتقدان و مخاطبان فیلم‌های اندرسون مطرح است، این است: چگونه باید یک اثر جدید از او را نقد کرد؟ سبک او، با ترکیب منحصربه‌فردش از قاب‌بندی‌های متقارن، دیالوگ‌های طنزِ خشک، شخصیت‌های عجیب و غریب و دنیاهای دقیق طراحی شده، به قدری شناخته شده و منسجم است که هر قاب از فیلم‌اش فریاد می‌زند “این یک فیلم وس اندرسون است!”. اما آیا این ثبات سبکی به معنای تکرار مکررات و نبود نوآوری است؟ “طرح فنیقی 2025” پاسخ جذابی به این پرسش می‌دهد.

  • هشدار اسپویل: این مطلب ممکن است داستان فیلم را لو بدهد.

فراتر از سبک: طرح فنیقی چیست؟

نقد و بررسی فیلم طرح فنیقی 2025 (The Phoenician Scheme)

داستان فیلم در سال 1950 می‌گذرد و حول محور “زسا زسا کوردا (Zsa-zsa Korda)”، یک تاجر ثروتمند و بی‌اصل و نسب می‌چرخد که توسط بنیسو دل تورو (Benicio Del Toro) با جذابیتی تمام‌عیار به تصویر کشیده می‌شود. کوردا به “مرد 5 درصدی” معروف است؛ چرا که تنها 5 درصد از سود هر معامله‌ای را برای خود برمی‌دارد، اما با حجم عظیم معاملاتش، ثروتی افسانه‌ای جمع کرده است. این شیوه کاری البته دشمنان زیادی هم برایش به ارمغان آورده، از جمله همسران سابق (که اغلب فوت کرده‌اند!) و تلاش‌های مکرر برای ترورش، عمدتاً به شکل سقوط هواپیما!

پس از زنده ماندن از یک سقوط دیگر، کوردا تصمیم می‌گیرد با تنها دختر منزوی خود، “لیزل (Liesl)” (میا تریپلتون – Mia Threapleton) ارتباط برقرار کند. لیزل که در آستانه گرفتن نذوراتش به عنوان راهبه است، اصرار دارد سرنوشتش در کلیسا رقم خورده. اما کوردا مصمم است او را وارث امپراتوری تجاری خود کند – نه هشت پسرش (ترکیبی از فرزندان بیولوژیکی و فرزندخوانده‌ها؛ کوردا با بی‌تفاوتی می‌گوید دوست دارد “شانس بازی کند”).

او لیزل را متقاعد می‌کند به صورت آزمایشی بماند. این آزمایش چیزی نیست جز “طرح فنیقی (The Phoenician Scheme)”، یک ماجراجویی پیچیده که توسط کوردا طراحی شده است: ایجاد شش کسب‌وکار مجزا در سرزمینی که زمانی “فنیقیه (Phoenicia)” نام داشت (یک راه‌آهن اینجا، یک آبراه آنجا) که پس از تکمیل، هماهنگ با هم کار کرده و سود را به حداکثر می‌رسانند.

وقتی سازمان ملل متحد (United Nations)، در تلاش برای مهار کوردا، عمداً هزینه مواد اولیه را دستکاری می‌کند، کوردا همراه لیزل و “بیورن (Bjørn)” (مایکل سرا – Michael Cera) – معلم حشره‌شناسی‌اش (کوردا معتقد است باید همیشه چیزهای جدید یاد گرفت) – سفر خود را برای ملاقات شش شریک تجاری و بازنگری در قراردادهایشان آغاز می‌کند.

بازگشت به ریشه‌ها: رگه‌های فیلم جاده‌ای

برخلاف ساختار روایی گسسته و چندپاره فیلم‌های اخیر اندرسون مانند “روزنامه فرانسوی (The French Dispatch)” و “شهر سیارک‌ها (Asteroid City) و به ویژه فیلم کوتاه‌های “داستان شگفت‌انگیز هنری شوگر و سه داستان دیگر (The Wonderful Story of Henry Sugar and Three More)”، طرح فنیقی عمدتاً یک فیلم جاده‌ای (Road Movie) خطی‌تر است.

این فیلم، روحیه شوخ‌طبعی و ماجراجویی بی‌پروای آثار اولیه اندرسون مانند “بوتل راکت (Bottle Rocket)” و “دارجلینگ لیمیتد (The Darjeeling Limited)” را زنده می‌کند. تمرکز اصلی بر روی خلق لحظات خنده‌دار، موقعیت‌های کمیک و پیشبرد داستان با ریتمی تند است. فیلمنامه اندرسون (که بار دیگر با رومن کوپولا (Roman Coppola) روی داستان همکاری کرده) اگرچه فرصت نمایش مکان‌ها و شخصیت‌های متنوعی را فراهم می‌کند، اما ساختار آنتولوژی (چند اپیزودی) را دنبال نمی‌کند.

بازی درخشان: دل تورو در اوج و تریپلتونِ مسحورکننده

نقد و بررسی فیلم طرح فنیقی 2025 (The Phoenician Scheme)

همانند همیشه، اندرسون فیلمش را با گروهی از بازیگران زبده و مشتاق پر کرده که در اجرای دیالوگ‌های سریع، خشک و شبه هاکسی (Hawksian) استاد هستند. بسیاری از چهره‌های آشنا و وفادار به دنیای اندرسون حضور دارند: تام هنکس (Tom Hanks)، برایان کرانستون (Bryan Cranston)، ریچارد آیوادی (Richard Ayoade)، ماتیو آمالریک (Mathieu Amalric)، جفری رایت (Jeffrey Wright)، اسکارلت جوهانسون (Scarlett Johansson)، بندیکت کامبربچ (Benedict Cumberbatch) و روپرت فرند (Rupert Friend) – همگی درخشش همیشگی خود را دارند.

تازه‌واردها ریز احمد (Riz Ahmed) و هاوپ دیویس (Hope Davis) نیز کاملاً در این دنیا جا افتاده‌اند. اما مایکل سرا (Michael Cera)، اگرچه برای اولین بار با اندرسون همکاری می‌کند، گویی سال‌هاست در این فیلم‌ها بازی کرده است! نقش او به عنوان بیورن، معلم حشره‌شناسی کم‌حرف و کمی دست‌وپاچلفتی، یکی از موفق‌ترین هماهنگی‌های بازیگر و کارگردان در سال‌های اخیر است.

اما قلب فیلم در اختیار بنیسو دل تورو و میا تریپلتون است. تریپلتون در نقش لیزل، با حفظ ظاهری آرام و کم‌احساس، دریایی از عواطف پیچیده را به تصویر می‌کشد. او شخصیتی جذاب و چندلایه خلق می‌کند که همزمان هم قضاوتگر و برتربین است و هم از درون پریشان و پاره‌پاره. حضوری که یادآور اوج درخشش میا واشی کوفسکا (Mia Wasikowska) در آثار اندرسون است.

دل تورو، اما، تمام جذبه ستاره‌ای خود را به میدان می‌آورد. شاید به دلیل فضای دهه 50 فیلم، نقش کوردا، شکوه و جذابیت ستاره‌های قدیمی سینما (Matinee Idol) را در دل تورو بیدار می‌کند. اندرسون و مدیر فیلمبرداری همیشگی‌اش، برونو دلبونل (Bruno Delbonnel)، به خوبی این جذبه را درک کرده و با کلوزآپ‌های باشکوهی از چهره دل تورو آن را به رخ می‌کشند.

اما دل توروی بازیگر شخصیت‌پرداز عجیب‌وغریب‌ها هم غایب نیست؛ او با افزودن جزئیات رفتاری خاص و اجرای دیالوگ‌های نامربوط و غافلگیرکننده اندرسون، کوردا را در میان گالری پدرهای مشکل‌دار آثار کارگردان (مانند مستری فاکس، خانواده تننباوم، دارجلینگ لیمیتد) متمایز می‌کند. و یک نکته کلی: تمامی بازیگران این فیلم به طرز حیرت‌انگیزی خنده‌دار هستند!

طنز کارتونی: خشونتِ خنده‌دار با طعم اندرسون

طنز طرح فنیقی با بهره‌گیری اندرسون از شوخی‌های کارتونی به اوج جدیدی می‌رسد؛ شوخی‌هایی که معمولاً در فیلم‌های قبلی‌اش فقط به یک یا دو مورد محدود می‌شدند. فیلم با یک مرگ پوچ و کمیک و کاملاً کارتونی شروع می‌شود و از آن لحظه سرعتش کم نمی‌شود.

این پرکارتین‌ترین و پراکشن‌ترین فیلم اندرسون تا به امروز است: نارنجک دستی آنقدر معمولی است که کوردا آنها را مثل شکلات بین دیگران پخش می‌کند! خشونت فیلم با ترکیب منحصربه‌فردی از طنز پیچیده و بی‌رحمی ارائه می‌شود. نبرد پایانی کوردا با رقیب دیرینه‌اش، آنقدر اغراق‌آمیز و ریتمیک است که گویی توسط چاک جونز (Chuck Jones) برای یک کارتون باگز بانی انیمیت شده است!

این تأکید بر فضای کارتونی، بدون شک فیلمی سرگرم‌کننده و خنده‌دار ساخته است. اما گاهی اوقات ممکن است این فضا کمی خلأگونه یا بیش از حد کنترل شده به نظر برسد. این حس وجود دارد که اندرسون در حال هجو چیزی است، اما هدف دقیقش کمی مبهم است. کوردا تا حدی یک شرور دیکنزی است که نیاز به آموختن درس زندگی دارد، اما به نظر می‌رسد فیلم اهدافی فراتر از یک مطالعه شخصیت را نشانه رفته است.

آیا این هجویه‌ای از فیلم‌های ماجراجویانه درجه B دهه 50 است؟ (با عناصری مثل سقوط‌های متعدد هواپیما، جاسوسان دوطرفه، ارتش‌های آدم‌کش و حتی یک صحنه باتلاق کشنده!). آیا فیلم در نهایت یک پانتز (Pantsing) بزرگ از دنیای صنعتی‌سازی و تجارت‌های بزرگ است؟ به نظر می‌رسد پاسخ “همه موارد بالا” باشد، اما شاید فیلم در این بلندپروازی کمی مبهم عمل کند و به اندازه فیلم‌های اخیر اندرسون (The French Dispatch, Asteroid City) مختصر و مفید یا مستقیم نباشد.

استعاره فیلمسازی: هجو خودپسندی یا تسلیم در برابر آن؟

نقد و بررسی فیلم طرح فنیقی 2025 (The Phoenician Scheme)

شاید ابهامات فیلم ناشی از این باشد که اندرسون تنها به صورت گذرا می‌خواهد به موضوعاتی مانند فیلم‌های ماجراجویی قدیمی و صنعتگران بزرگ بپردازد. همانطور که “روزنامه فرانسوی” و به ویژه “شهر سیارک‌ها” به هنرمندانی می‌پرداختند که سعی در درک هنر خود داشتند، می‌توان “طرح فنیقی” را نیز اینگونه تفسیر کرد که کوردا استعاره‌ای از یک فیلمساز (Filmmaker) است.

چه در نقش تهیه‌کننده، کارگردان یا ترکیبی از هر دو، اندرسون به وضوح تجربه مشترک بین خود و قهرمانش را به تصویر می‌کشد: جهش از سرمایه‌گذاری به سرمایه‌گذار دیگر، بداهه‌پردازی‌های دیوانه‌وار برای گرفتن پول بیشتر و تکمیل شاهکارشان.

وسوسه می‌شویم که “طرح فنیقی” را یک فیلم بی‌خیال و غیرخودپسند بنامیم، اگر لحظات کوتاه اما حیاتی نبودند که کوردا خود را در جهان پس از مرگ ، بهشت یا نوعی هذیان می‌یابد. این صحنه‌های کوتاه، کلیدی برای باز کردن عمق پنهان فیلم و درک بهتر شخصیت کوردا هستند. در این لحظات، بازیگران قدیمی‌تر اندرسون ظاهر می‌شوند (ویلم دفو – Willem Dafoe و بیل مری – Bill Murray – که نقش خدا را بازی می‌کند!).

نسبت تصویر به آکادمی (1.37:1) تغییر می‌کند، فیلم رنگی به سیاه و سفید تبدیل می‌شود و کل فضا یادآور فیلم‌های اینگمار برگمان (Ingmar Bergman)، به ویژه “مهر هفتم (The Seventh Seal – 1957)” است.

آیا این لحظات صرفاً بازیگوشی اندرسون در ترکیب فیلم B دهه 50 با “مهر هفتم” است؟ یا کلید باز کردن عمق فیلم هستند، همانطور که صحنه‌های سیاه و سفید در فیلم‌های قبلی‌اش چنین نقشی داشتند؟ کوردا پاسخی نمی‌دهد – وقتی از او درباره این رویاها می‌پرسند، با بی‌تفاوتی می‌گوید: “جزئیات مهم نیستند”. اما در دنیای وس اندرسون، حتی در “طرح فنیقی”، جزئیات از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردارند.

جمع‌بندی: نسیم تازه‌ای در دنیای مدل‌سازی شده اندرسون

طرح فنیقی 2025 اثبات می‌کند که حتی در دل یک سبک کاملاً تثبیت شده، می‌توان جادوی تازه‌ای خلق کرد. این فیلم شاید انقلابی در فرمول اندرسون ایجاد نکند، اما ترکیب درخشان بازی بنیسو دل تورو در اوج جذابیت ستاره‌ای، حضور مسحورکننده میا تریپلتون، طنز کارتونی افراطی و بازگشت به روحیه ماجراجویانه و جاده‌ای فیلم‌های قدیمی‌ترش، آن را به یکی از سرگرم‌کننده‌ترین و خنده‌دارترین آثار کارنامه او تبدیل می‌کند.

فیلم با امتیاز 8 از 10، اثری است که هم هواداران پر و پا قرص اندرسون را راضی می‌کند و هم می‌تواند برای کسانی که از پیچیدگی‌های انتزاعی‌تر “روزنامه فرانسوی” یا “شهر سیارک‌ها” دلزده شده‌اند، جذابیت داشته باشد. لحظات سیاه و سفید برگمان‌وارش، اگرچه کوتاه، نشان می‌دهند که اندرسون همچنان به کاوش در لایه‌های زیرین داستان‌های به ظاهر ساده خود ادامه می‌دهد. “طرح فنیقی” یک کمدی ماجراجویانه خوش‌ساخت، خوش‌بازی و خوش‌مزه است که مانند نسیم خنکی در یک روز گرم تابستانی می‌وزد.

نظرات

دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید